شخصیت غزاله در سریال مترجم در وهله اول و مطابق پازل‌هایی که تا نیمه‌های این سریال چیده و به آغاز شب معروف و پایان‌ناپذیر درام منتهی می‌شود یادکردی آشنا از وضعیت مشابهی است که بسیاری از افراد شاید در زندگی خود تجربه‌اش کرده باشند. یعنی موقعیت فردی که به مرور می‌فهمد جایی در بازی بزرگان نداشته و او را در مسیری که برای کشف معما و چیستی رویدادها وجود داشته صرفا در اندازه‌های یک بازیچه و مهره پنداشته بودند.

11

این بازیچه پنداشته شدن در حالی که از اساس با وجوه درونی و هویت بیرونی شخصیت غزاله متضاد است سبب شده تا حس تلخی از به بازی گرفته شدن و به نوعی نخودی فرض شدن در حلقه انسانی ماجراها به مرور غزاله را در بر بگیرد و او را به مثابه شخصیتی نمایه کند که از افسردگی به هیچ انگاشته شدن برمی‌آشوبد و تلاش دارد تا هویت و جایگاه واقعی خود در حلقه نقش‌ها را بازیابی و بازتعریف کند.

به واقع شخصیت غزاله به غیر از شخصیتی کنش‌مند در دل درام، یک راوی و ناظر نیز محسوب می‌شود. پیچیدگی‌های داستان از زبان غزاله در قالب راوی بیان می‌شود و او هر پیچ و تاب یا فراز و نشیبی که در مورد خودش، ذهنیتش، رویدادها و دیگر شخصیت‌ها وجود دارد با یک نریشن برای مخاطبان توضیح می‌دهد تا روابط علت و معلولی درام به خوبی به بینندگان منتقل شود.

به واقع غزاله توصیف‌گر معماها و التهاباتی است که در آن شب پر رمز و راز یکی یکی رونمایی می‌شود. معماهایی که قرار است تا سرانجام به این پرسش ختم شود که آیا مرتضی زنده است؟ یا در پرسشی دیگر این نکته در حال رمزگشایی است که چه فرد یا افرادی پشت صحنه تصادف مرتضی یا احیانا قتل او هستند؟ سوال دیگری نیز مطرح می‌شود و آن اینکه گروهی که تحت عنوان مترجم در حال واکاوی رازهای رویدادهای پیش آمده در مورد مرتضی، حسامی و نیز پشت پرده پخش آردهای آلوده هستند از چه شخصی دستور می‌گیرند؟

این پرسش‌ها که با تاکیدات نریشنی غزاله در توضیح موقعیت هر شخصیت، مرتب تکرار می‌شود سرانجام قرار است تا راز اصلی را برملا سازد. این راز اصلی به ویژه از آن رو اهمیت دارد که هر شخصی که خود را یک قدرت مطلق می‌داند حتی فرزانه و مهندس، نمی‌توانند در مقابل برنامه‌ریزی‌ها و رفتارهای هدفمند گروه موسوم به مترجم رفتاری پیشگیرانه داشته باشند و به واقع پاتکی بر ضدحمله‌ها و برنامه‌های آن گروه رو کنند.

غزاله در حقیقت دو بعد شخصیتی ویژه را داراست. یکسوی شخصیت او همان غزاله به ظاهر ناآگاهی است که در نیمه‌های سریال متوجه می‌شود خانواده‌اش با او روراست نبوده‌اند و حقیقت ماجراها را به درستی برای او توضیح نداده‌اند. در چنین موقعیتی است که آن شب پر اسرار آغاز می‌شود و سویه جذاب‌تری از شخصیت غزاله در قالب رازگو و راوی رویدادها به مخاطبان نمایانده می‌شود.

این بعد از شخصیت غزاله قرار است تا با مخاطبان کاری کند که هر لحظه از درام را به مثابه یک پوکر بنگرند. یعنی بازی آشنای شاه و وزیر و تبیین رویکردهایی که سرانجام قرار است تا هرشخصی را در دادگاهی روشنگر به چالش بکشد و جایگاه آن فرد در اتفاقات درام را رونمایی کند.

به واقع حلقه‌ای از تضارب آرا و تنازع نیروها چینشی رازگونه از اتفاقات پیرامون شرکت و قتل مرتضی را سبب می‌شود و هر شخصیت در این چرخه ملتهب نقشی بر عهده دارد که قرار است در پرده نهایی شب رازگون و انتهاناپذیر به خوبی از حقیقت وجودی او رونمایی شود. در این میان توضیحات نریشنی غزاله از سیر درام و تاکید بر تعریف وجودی هر فرد در درام سبب می‌شود تا مخاطبان هر لحظه با پازل جدیدی از اتفاقات روبه‌رو شوند و پازل‌های قبلی خود از ترسیم رویدادها و معمای وجودی هر فرد را به کناری نهند و پازلی جدید را از ابتدا بچینند.

چنین جایگاهی در دل درام سبب می‌شود تا غزاله به مثابه همان هویت کاراکتری خودش به عنوان یک مترجم، ترجمانی از معماها و رازهای هر شخصیت و جایگاهش در اتفاقات را به مخاطبان ارائه دهد و چنین جایگاهی سبب می‌شود تا مربعی انسانی متشکل از فرزانه، مهندس، داوود و پریسا به عنوان متهمان اصلی پیرامون رخدادهای شرکت و مرگ مرتضی تا پایان قسمت دهم به مخاطبان معرفی شوند.

اما اتفاق مهم در قسمت یازدهم رخ می‌دهد. یعنی همان جایی که غزاله در حال توضیح موقعیت آن زیرزمین متروکه و نسبیت حضور همه افراد در آنجاست. به واقع غزاله این نکته را بیان می‌کند که همه افرادی که به نوعی به موضوع مرتضی ارتباط داشته‌اند در آن زیرزمین جمع شده اند اما این جمع کالبدها به اتفاق آرا نمی‌رسد و هر فردی روی دیدگاه خود پای فشاری دارد.

این تضارب‌آرا سبب می‌شود تا حلقه اتفاقات درام و پازل‌های نامرتب از نقش هر فرد لحظه به لحظه هیجان و التهاب مخاطب برای کشف حقیقت رخداد پیش آمده برای مرتضی را فزون‌تر سازد و بدین‌گونه تداعی روشنی از چرخه کشف اسراری می‌کند که تقریبا هر فرد در زندگی خود با آن روبروست. سریال «مترجم» با بازنمایی چرخه‌ای از رازها و التهابات مبتلابه جامعه امروز تلاش دارد تا روایت درستی از داستان ما و مرتضی داشته باشد. ما یعنی همان مخاطبانی که از ابتدا با سریال همراه شده اند تا از پس همه شداید و التهابات به پاسخی روشن از چیستی رویدادهای پیرامونی برسیم و مرتضی یعنی همان چالش‌ها و معماهایی که در زندگی اجتماعی رخ می‌دهد، اما پاسخی واحد و یکدست و روشن برای آن نمایه نمی‌شود.

از سوی دیگر سریال «مترجم» بازنمایی روشنی از همه پرسش‌ها و چالش‌هایی است که در زندگی اجتماعی رخ می‌دهد و بازتعریفی از این حقیقت کلیدی در هستی که دست بالای دست بسیار است و برای هر تکی یک پاتک وجود دارد و برای هر فنی یک بدل موجود است.

شخصیت غزاله می‌تواند به لحاظ ماهوی همان سروش حقیقت باشد. یعنی ندایی که در ذهن‌ها می‌پیچد و قرار است تا بانگی باشد برای بازگویی حقیقت‌ها و فاش‌گویی رازها. بدیهی است ترجمان چنین شخصیت پیچیده‌ای صرفا برخاسته از متن درام امکان‌پذیر نیست و باید به ادراکات فلسفی و شهودی زیست اجتماعی نیز نقبی زد؛ بدین معنا که غزاله روند تدریجی تحول یک شخصیت در جایگاه زیستی را به خوبی بازمی‌تاباند و به مرور از یک وردست، مهره، بازیچه و سرباز ناآگاه فرمانبر تبدیل به یک فرمانده عملگرا و کنشمند می‌شود که تلاش دارد تا خط و ربط همه رویدادها را نه صرفا بر مبنای بازی احساسات و نفرت‌ها که برآمده از پازل افکار و ادراکات به پیش براند و چنین نگرشی از اوست که درام را به جلو حرکت می‌دهد و از ایستایی نبض هیجانی سریال جلوگیری می‌کند.

در حقیقت غزاله به مثابه همان استاد شطرنجی است که مهره زنده بودن مرتضی را در صفحه معماها حرکت می‌دهد تا آمران و ماموران قتل مرتضی را به حرف بکشد و نقاب از شمایل آنها بیاندازد. در عین حال غزاله یک منتقم نیز هست که تلاش دارد تا دار مکافات را با چینش دقیق اتفاقات آن شب طولانی برای کشندگان مرتضی برپا سازد. به واقع او نتایج تلخ افکار و رفتارهای فرزانه، مهندس، داوود و پریسا را به آنها می‌نمایاند تا آنها را در یک عذاب تدریجی قرار دهد؛ عذاب همه آن کارهایی که سبب شد تا نیروهای کارخانه، مرتضی و هر آنکه در مقابل سهم‌خواهی و نفع‌جویی‌ها می‌ایستد یا یارای مقابله با نظم اشتباهی موجود است از دور خارج شود. این شیوه از عذاب کشیدن به گونه‌ای است که قرار است داوود، فرزانه، پریسا و مهندس با دلبستگی‌ها و نقاط ضعف‌شان در محک عذاب تدریجی قرار بگیرند.

سریال «مترجم» خوانشی از بازی نقاب و پرسونا نیز هست. یعنی نقاب‌هایی که بر شمایل‌ها زده شده و پرسونایی تقلبی نمایه می‌کنند. پرسونایی که قرار است اصل حقایق را وارونه و تلاش‌ها برای رسیدن به حقیقت ماجراها را کند بسازد و بر سر راه آن موانعی جدی ایجاد کند.

-