«هیولا» (Monster) جدیدترین ساخته‌ی هیروکازو کوره‌ئیدا کارگردان ژاپنی، در هفتادوششمین دوره‌ی جشنواره‌ی کن است. کوره‌ئیدا پیش از این هم سابقه‌ی حضور در این جشنواره‌ را با فیلم «دزدان فروشگاه» (Shoplifters) در سال ۲۰۱۸ داشت که برای آن نخل طلا هم دریافت کرد.

13

فیلم «هیولا» درباره‌ی مادری (با بازی ساکورا آندو که در فیلم دزدان فروشگاه هم با کوره‌ئیدا همکاری داشت) است که متوجه رفتارهای عجیب و غیرعادی پسر کوچکش میناتو (با بازی سویا کوروکاوا) می‌شود و احساس می‌کند که مشکلی وجود دارد. او که متوجه می‌شود مشکل از جانب معلم میناتو است، به مدرسه می‌رود. اما حقیقت داستان به تدریج از چشم مادر، معلم و میناتو مشخص می‌شود.

کوره‌ئیدا که از سال ۱۹۹۵ کار خود را با فیلم «موباروسی» (Maborosi) آغاز کرد، تا کنون نزدیک به ۱۵ فیلم در کارنامه‌ی حرفه‌ای خود به ثبت رسانده که برای بسیاری از آن‌ها جوایز معتبری هم دریافت کرده است. فیلم‌های این کارگردان بیشتر درام‌های خانوادگی را تشکیل می‌دهند و کوره‌ئیدا در به تصویر کشیدن جزییات زندگی و روابط انسانی بسیار مهارت دارد.

جدول امتیاز منتقدان به فیلم «هیولا»

فیلم «هیولا» برای اولین بار در ۱۷ می در جشنواره‌ی کن ۲۰۲۳ و به عنوان اولین فیلم در بخش اصلی رقابت‌ها به نمایش درآمد و در پایان با تشویق فراوان از سوی منتقدان در سالن نمایش مواجه شد. منتقدان به طور متوسط به این فیلم ۲.۳ ستاره دادند. نقش‌آفرینی بازیگران، کارگردانی کوره‌ئیدا و فیلمنامه‌ی یوجی ساکاموتو از جمله نقاط قوت فیلم «هیولا» است که منتقدان به آن اشاره کردند.

  • هالیوود ریپورتر- دیوید رونی

هیروکازو کوره‌ئیدا پس از ساخت «حقیقت» (The Truth) در فرانسه و «دلال» (Broker) در کره‌ی جنوبی، برای اولین بار پس از «دزدان فروشگاه» که به‌درستی مورد تحسین قرار گرفت، به ژاپن بازمی‌گردد و برای اولین بار با فیلمنامه‌ی نویسنده‌ی دیگری کار می‌کند. در «هیولا» بسیاری از مضامین مکرر انسان‌گرایانه‌ مانند از دست دادن، انزوا، ماهیت گریزان خوشبختی و کشمکش‌های خانواده‌های مشکل‌دار به چشم می‌خورد. ظرافت، شفقت و حساسیت مرسوم کارگردان در این درام موج می‌زند.

رشته‌ای که در فیلمنامه‌ی اورجینال یوجی ساکاموتو همه چیز را به هم وصل می‌کند، نشان می‌دهد که چگونه سکوت سنتی ژاپنی، چه از روی رسم، شرم یا تمایل به در امان ماندن از احساسات دیگران می‌تواند مانع از برملا شدن حقیقت شود. این اتفاق در صحنه‌های پرتنشی رخ می‌دهد که در آن سائوری، مادر عصبانی، با مدیر مدرسه، خانم فوشیمی (با بازی یوکو تاناکا)، یک زن باوقار که اخیرا نوه‌اش را در شرایطی غم‌انگیز از دست داده، مواجه می‌شود.

بازی‌ها در کل بسیار چشم‌نوازند و مهارت بی‌نظیر کارگردان در کار با کودکان قابل تحسین است. سکانس‌ها طبیعی و آرام هستند، اما از نظر احساسی در تصاویری مانند دو دوست که با شادی بر روی خطی از سبزه‌های آفتاب‌خورده می‌دوند، طنین‌انداز می‌شوند. این درام با موسیقی ملایمی از پیانو و گاهی اوقات شیپور نامتوازن توسط مرحوم ریویچی ساکاموتو، که این فیلم به عنوان آخرین پروژه‌ی حرفه‌ای‌اش، به او تقدیم شده است، تکمیل می‌شود.

«هیولا» یک فیلم تماما کوره‌ئیدایی نیست، بدون شک برای بی‌نقص بودن از چیزهای زیادی دریغ می‌کند، اما برای تحسین‌کنندگان فیلم‌های این کارگردان، تماشایی خواهد بود.

گاردین- پیتر بردشاو

کوره‌ئیدا در این درام خانوادگی ما را با پیچیدگی روابطی چون قلدری، همجنس‌گراهراسی، اختلال در عملکرد خانواده، احترام به سیستم معیوب، و شایعه‌پراکنی رسانه‌های اجتماعی به چالش می‌کشد. تمام این‌ها دست به دست هم می‌دهند تا از یک اشتباه، هیولایی ترسناک خلق کنند. کوره‌ئیدا برای این فیلم با آهنگساز فقید ریویچی ساکاموتو همکاری می‌کند که موسیقی او لایه‌ای از تفاوت‌های ظریف و معنادار را بوجود می‌آورد. آکوردهای غم‌انگیز پیانو اغلب به طور متناقض به صحنه‌ای از درام اضافه می‌شود، تا این منظور را برساند که حقیقت هنوز در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. «هیولا» فیلمی است که مفهوم خود را به طور کلی به راحتی بیان نمی‌کند و موتیف تکراری آن بازپخش یک اتفاق از دیدگاه‌های متفاوت است. در فیلمی دیگر با ژانری متفاوت یا کارگردانی دیگر، این موضوع ممکن است به یک داستان‌پردازی روان و لذت‌بخش تبدیل شود، اما در اینجا مخاطب را با سوالات بیشتر و دور کردن از پاسخ‌های ممکن مواجه می‌کند.

همه چیز با یک ساختمان در حال سوختن آغاز می‌شود، شعله‌ای چشمگیر در برابر آسمان شب، و این رویداد دیدنی نقطه‌ی شروع مناسبی را برای فیلم فراهم می‌کند. این ساختمان محل یک کافه‌ی زهوار دررفته، و شایعه‌ای رسواگر درباره‌ی معلم مدرسه آقای هوری (با بازی ایتا ناگایامی) به عنوان یکی از مشتریان آن است. مادر مجرد سائوری (با بازی ساکورا آندو) این داستان را شنیده است و بنابراین احتمالا از قبل تمایل دارد که درباره‌ی مرد بد فکر کند. پسرش میناتو (با بازی سویا کوروکاوا) که از مدرسه به خانه می‌آید، می‌گوید که آقای هوری او را با توهین عجیب «مغز خوکی» تحقیر و تنبیه کرده است.

سائوری خشمگین به دفتر مدیر (با بازی یوکو تاناکا)، زنی که به خاطر مرگ نوه‌اش غمگین است، هجوم می‌آورد و توضیح می‌خواهد، و مدرسه تلاش می‌کند با یک عذرخواهی رسمی و قانونی عجیب، همراه با تعظیم، همه چیز را فیصله دهد. این اتفاق به قدری غیرصادقانه و بی‌ربط به درخواست او است که سائوری فقط خشمگین‌تر می‌شود. اما بعد از آن آقای هوری به او می‌گوید که میناتو یک کودک دیگر را آزار می‌دهد.

«هیولا» چیزی نیست که در ابتدا به نظر می‌رسد. روایت، سوتفاهم‌های مداوم را از بین می‌برد تا زمانی که به هسته‌ی احساسی حقیقت می‌رسد، و فیلم به ما امید می‌دهد، و ناکاممان نمی‌گذارد. اجراهای ساکورا آندو، ایتا ناگایامی و پسران، صریح و صادقانه است. خود داستان با انبوهی از رمز و راز ساخته شده است که شاید لازم نبود آنقدر متراکم باشد. اما این فیلمی است که با شعور اخلاقی و انسانی بسیار ساخته شده است.

ورایتی- پیتر دبروج

فیلم به فیلم، از «هیچکس نمی‌داند» (Nobody Knows) تا «دزدان فروشگاه»، کارگردان چیره‌دست ژاپنی هیروکازو کوره‌ئیدا ثابت کرده است که یکی از انسان‌گراترین کارگردانان این رسانه است که تمایل دارد همیشه بهترین‌ جنبه‌ی انسان، به‌ویژه کودکان را ببیند. برنده‌ی نخل طلای سال ۲۰۱۸ این بار با برگشتن به ریشه‌های ژاپنی‌اش آن هم پس از دو فیلم نسبتا ناامیدکننده در خارج از کشور («دلال» و «حقیقت»)، حضور خود در رقابت‌های کن را با ساختمانی در آتش افتتاح می‌کند. ساختمانی که در آن یک کافه برای مردان تنها وجود داشت و میناتو کلاس پنجمی (با بازی سویا کوروکاوا) در حال تماشای این جهنم از بالکن مجاور است. کوره‌ئیدا سه بار دیگر در طول فیلم به این صحنه بازمی‌گردد و هر بار داستان را، قبل از اینکه در نهایت فاش شود چه کسی این آتش را به راه انداخته است، از زاویه‌ای متفاوت روایت می‌کند.

عنوان فیلم برای مدتی ما را گمراه می‌کند و باعث می‌شود تا در مورد تاریکی که میناتو جوان را احاطه کرده است، حدس‌هایی بزنیم. آیا ممکن است یک کودک مقصر بوده باشد؟ چه چیزی باعث می‌شود یک نفر به «هیولا» تبدیل شود؟ و هنوز نگران‌کننده‌تر اینکه، چه چیزی باعث می‌شود یک کودک ۱۱ ساله چنین برچسبی را برای خود بپذیرد؟ این و صدها سوال دیگر در مغز ما می‌چرخند، زیرا کوره‌ئیدا از پسری ناسازگار، مادر مجردش سائوری، معلم عجیب مدرسه آقای هوری تصاویری در حال تغییر مداوم و گاهی سخت‌گیرانه ارائه می‌دهد. و شخصیت‌های مختلف دیگر، که ثابت می‌کند هر یک بسیار پیچیده‌تر و ناشناخته‌تر از آن چیزی است که در ابتدا تصور می‌کنیم.

بعد از حدود ۴۵ دقیقه که از فیلم می‌گذرد، کوره‌ئیدا به ما اجازه می‌دهد قبل از تنظیم مجدد جدول زمانی و نگاهی دوباره از دید آقای هوری، فکر کنیم که اتفاق وحشتناکی برای میناتو در میان یک طوفان رخ داده است. این استراتژی شبیه به «راشومون» (Rashomon) کوروساوا است، زیرا اگرچه خود رویدادها تغییر نمی‌کنند، اما دیدگاه را تغییر می‌دهد، همانطور که کوره‌ئیدا نشان می‌دهد رسیدن به نتایج نادرست درباره‌ی افراد چقدر آسان است. خلاصه متوجه می‌شویم که میناتو مادرش را گمراه کرده است. «هیولا» درباره‌ی اینکه چرا پسر ممکن است دروغ گفته باشد وضوح کمی ارائه می‌دهد، و به طور نامحسوس نشان می‌دهد که آقای هوری با اظهاراتی مانند «آیا شما یک مرد واقعی هستید؟» شاگردانش را اذیت می‌کند.

در تاثیرگذارترین صحنه‌ی فیلم، میناتو به مدیر مدرسه‌اش اعتراف می‌کند و به او اطمینان می‌دهد که «خوشبختی چیزی است که هر کسی می‌تواند داشته باشد.» از اینجا به بعد، «هیولا» دیگر با ما بازی نمی‌کند و پیام خود را به زبان می‌آورد. طوفان برای سومین بار به شهر می‌رسد و به جای این که نشان دهد پسر ممکن است در خطر باشد، خورشید را به تصویر می‌کشد. راز میناتو هم مانند این خورشید از پس ابرها بیرون می‌آید.

-