بیشتر زنان در هالیوود بین سنین ۴۰ تا ۵۰ سالگی، زمانی که همتایان مرد آن‌ها همچنان برای بازی در نقش ابرقهرمانان یا بازیگران اصلی نقش‌های رمانتیک انتخاب می‌شوند، به بی‌روح‌‌ترین نقش‌های مکمل تقلیل می‌یابند: مادر کسی، اما میشل یئو در ۶۱ سالگی یک ستاره معمولی نیست.

نماد سینمای هنرهای رزمی هنگ کنگ در چند سال گذشته، با حضور بی‌امان خود، یک کهن‌الگوی ازپاافتاده را تغییر داده است. از بازی لذت‌بخش و در عین حال آمرانه‌اش در نقش اِلِنور یانگ در فیلم «آسیایی‌های خرپول» گرفته تا نقش‌آفرینی برنده اسکار در قالب اِوِلین وانگ، یک زن مهاجر آسیایی در «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره»، یئو فقط در نقش مادران ظاهر نمی‌شود؛ او مفهوم مادرسالار بودن را از نو تعریف می‌کند.

 

7

 

شخصیت او در سریال برادران سان (The Brothers Sun)، یک مجموعه اکشن هشت اپیزودی ساخته بایرون وو، چهره تازه‌وارد و برد فالچاک، همکار همیشگی رایان مورفی، این سنت شگفت‌انگیز را ادامه می‌دهد.

در نگاه اول، آیلین سان (با نام مستعار «مامان سان») با بازی یئو یکی از همان شخصیت‌هایی است که پیش‌ازاین بارها دیده‌ایم: مادری مهاجر که تمام انرژی خود را برای موفقیت نسل بعدی می‌گذارد. هرچند درنهایت، بلندپروازی‌های خود او – و تلاش بی‌وقفه‌اش برای رسیدن به آن‌ها – در مرکز توجه قرار می‌گیرد.

این قوس شخصیتی و این نقش‌آفرینی، به‌جای مسیرهای قابل پیش‌بینی‌تر پسران مامان سان که عنوان سریال از آن‌ها گرفته شده، مجموعه را به چیزی تماشایی فراتر از یک کار سرگرم‌کننده تبدیل کرده است.

«برادران سان» که چهارم ژانویه از نتفلیکس پخش شد، داستان دو نیمه از یک خانواده درجه اول است که در دو سوی اقیانوس‌ها جدا از هم زندگی می‌کنند. آیلین در خانه‌ای ساده در لس آنجلس به پسرش، بروس (سام سونگ لی)، یک دانشجوی پزشکی دست و پا چلفتی، عشق می‌ورزد.

آنچه آیلین نمی‌داند: بروس چک‌های او برای شهریه‌ دانشگاه را خرج کاری می‌کند که واقعاً به آن علاقه دارد: کلاس‌های آموزش بداهه‌پردازی. آنچه بروس نمی‌داند: پدرش که دور از آن‌ها در تایپه زندگی می‌کند و در جامعه تبهکاران تایوان به‌ «سانِ بزرگ» (جانی کو) معروف است، رهبر یک ترایاد قدرتمند به نام «اژدهای یشمی» است و برادر بزرگش، چارلز (جاستین چن) که بروس از بچگی او را ندیده است، طوری آموزش دیده که یک آدمکش حرفه‌ای بسیار توانا باشد. اعضای خانواده سان سال‌ها پیش در قالب اقدام‌های احتیاطی و پیشگیرانه از هم جدا شدند. شعار آن‌ها: «از خانواده محافظت کن.»

این دقیقاً همان کاری است که چارلز در بدو ورود به لس آنجلس انجام می‌دهد. وقتی سانِ بزرگ در آپارتمان شیک چارلز در تایپه از سوی یک گروه رقیب مورد حمله قرار می‌گیرد و به کما می‌رود، پسر بزرگ خانواده برای حفاظت از مامان سان و بروس راهی آمریکا می‌شود.

او اینجاست تا نقش محافظ آیلین را ایفاء کند، هرچند او و بروس هنوز دقیقاً متوجه نشده‌اند چه چیزی مامان سان را تا این حد برای پدرشان ارزشمند کرده است. (اشاره: لزوماً نه به این دلیل که او خیلی او را دوست دارد.) و ازآنجایی‌که دشمنان چارلز حرکت‌های او را دنبال می‌کنند، چیزی نمی‌گذرد که او در آشپزخانه مادرش شروع به کشتن مهاجمان می‌کند و در ادامه، چارلز و آیلین باید به بروس توضیح دهند او تخم و ترکه یک امپراتوری جنایتکار است.

در همین حال بروس که شهریه دانشگاه را خرج دوره‌های بداهه‌گویی خود کرده است، با اکراه موافقت می‌کند به‌عنوان بخشی از یک عملیات کوتاه‌مدت که به‌سختی در رادار «اژدهای یشمی» قرار می‌گیرد به رفیق موادفروش اما وفادارش، تی‌کی (جون لی) کمک کند.

اپیزود اول سریع، بامزه، مملو از صحنه‌های خلاقانه نبردهای تن‌به‌تن و درمجموع خوشایند است. به لطف حضور بازیگران بااستعداد و سکانس‌های اکشن عنان‌گسیخته، سریال در تمام مدت به‌نسبت سرگرم‌کننده باقی می‌ماند.

«برادران سان» همچنین با زیرکی به تناقضات ذاتی و تقلیل‌گرای کلیشه‌های آسیایی در هالیوود اشاره می‌کند – «اقلیت اُسکُل»‌ در برابر «گانگستر سنگدل» در برابر به‌اصطلاح «مامان ببر»- بدون این که برای این نقد کوبنده به خود تبریک بگوید.

بااین‌حال، در نیمه دوم فصل درحالی‌که زمان پخش هر اپیزود به بیش از یک ساعت می‌رسد و این پرسش که چه کسی دنبال سان‌ها است پای ضابطان قضایی، نیروهای خودسر و دیگران را به میان می‌کشد، به نظر می‌رسد حتی بانشاط‌ترین صحنه‌های مبارزه به این دلیل وجود دارند تا داستانی را که بیشتر مناسب یک فیلم بلند سینمایی است طولانی کنند.

بهترین سریال‌های خانوادگی – «سوپرانو»، «وراثت»، «آمریکایی‌ها» – دیرپایی خود را با بهره‌مند کردن شخصیت و انگیزه‌های پیچیده و مجزای هر یک از اعضای طایفه مرکزی به دست می‌آورند، اما در اینجا رابطه برادران سان بیشتر به مناسبات یک زوج ناجور تکراری می‌ماند. سانِ بزرگ عمدتاً به‌عنوان یک شخصیت منفی کارتونی در پس‌زمینه خود را نشان می‌دهد. ما به جزئیات عجیبی درباره سربازان پیاده و رقبای مختلف خانواده سان‌ پی می‌بریم، بدون این که واقعاً آن‌ها را بشناسیم.

دراین‌بین، آیلین یک استثنا است. وو و فالچاک با یک گروه نویسندگان تماماً آسیایی کار کردند و تأثیرات این انتخاب در ارائه شخصیتی که می‌داند چگونه استراتژی قدرت نرم را در دنیای خود اعمال کند کاملاً محسوس است. به نظر می‌رسد او در جوامع آمریکایی‌های تایوانی‌تبار و چینی‌تبار لس‌آنجلس همه را می‌شناسد، از صاحبان رستوران‌ها گرفته تا زنان بیوه که فال ماهجونگ می‌گیرند و از این ارتباطات برای جمع‌آوری اطلاعات بهره می‌برد و نفوذ خود را بی‌سر و صدا تقویت می‌کند.

تصور این که بازیگر دیگری بتواند به‌اندازه یئو این‌طور کامل یا زیرکانه در قالب این شخصیت فرو برود دشوار است. بله، او به طرز شگفت‌انگیزی می‌تواند وارد مبارزه شود. البته این توانایی به شیوه‌ای پیچیده، باشکوه است، بخصوص وقتی یک شب پسرانش به خانه می‌رسند و او را در حالی می‌بینند که دریل برقی را در بدن یک جنازه فرو می‌کند.

بااین‌وجود، آنچه بیشتر شایسته توجه است، یکپارچگی یئو و عزم او در پیوند دادن دو جنبه یک زن است: مادری بیش‌ازحد نگران فرزندانش و هم‌زمان سلاح مخفی ترایاد غالب در تایپه. وقتی بحث محافظت از خانواده به میان می‌آید، مردان اطراف مامان سانِ بزرگ هیچ حرفی برای گفتن ندارند.

یک سواری شگفت‌انگیز و دیوانه‌وار

وقتی برد فالچاک و بایرون وو متن «برادران سان» را می‌نوشتند رؤیایشان این بود که میشل یئو نقش آیلین «مامان» سان، مادرسالار سریال را بازی کند. فالچاک می‌گوید «ما متن را برای میشل نوشتیم، اما نه با این ذهنیت که قرار است اتفاق بیفتد.»

یئو می‌گوید «وقتی برد فالچاک و بایرون وو فکرشان را روی هم گذاشتند، به این کمدی انفجاری، سیاه، خشن اما بامزه و سرگرم‌کننده رسیدند. واقعاً داستان خوبی درباره خانواده و معنای آن است و آن‌ها ما را به این سواری شگفت‌انگیز و دیوانه‌وار می‌برند.»

آیلین سان سال‌ها پیش به یک پسر روستایی دل بست که بعدها به یکی از سرشناس‌ترین تبهکاران تایوان تبدیل شد؛ تا این که روزی تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند و حداقل یکی از فرزندانش را از تجارت خانوادگی نجات دهد؛ بنابراین آیلین پسر کوچکش، بروس را با خود به سان گابریل در لس آنجلس برد و پسر بزرگ‌ترش، چارلز را در تایوان پیش پدرش، سانِ بزرگ رها کرد که با راهنمایی او به یک قاتل مرگبار تبدیل شد.

فالچاک می‌گوید: «نقش مامان سان به‌نوعی خونسردی و بردباری خاص با قدرت واقعی در پشت آن نیاز داشت تا او در خفا در تمام مدت زیرک‌ترین و قوی‌ترین فرد در اتاق باشد. باید خارق‌العاده باشید تا بتوانید این کار را انجام دهید و مامان سان این قابلیت را دارد.»

سفر پسران آیلین برای پی بردن به ابعاد کامل قدرت مادرشان متأثر از تجربه وو با مادرش که مدیر تحقیق و توسعه مایکروسافت بود، طراحی شد. او می‌گوید «ابتدا فکر می‌کردم او فقط یک فرد احمق است که باعث خجالت دیگران می‌شود، اما بعداً متوجه شدم مادرم واقعاً در حرفه خود مورد احترام است و همه از او حساب می‌برند. یادم می‌آید با مادرم از راهروی دفتر کار او رد می‌شدیم و کارمندان شرکت از ترس او به اتاق‌‎های خود فرار می‌کردند.»

درحالی‌که یئو «هم‌جوشی درخشان» بین دو پسر خود در سریال را ستایش می‌کند، جاستین چن و سام سونگ لی، دو بازیگر آینده‌دار که به ترتیب نقش چارلز و بروس را بازی می‌کنند، پرحرارت و مشتاقانه از مربی خود مقابل – و پشت – دوربین می‌گویند و قدردان هستند که یئو آن‌ها را زیر بال خود گرفت.

چن می‌گوید: «اولین باری که او به من پیامک داد از یادم نمی‌رود. روی صفحه مانیتور ماشینم این پیام ظاهر شد: “میشل یئو.” به خودم گفتم: “خدای من، همین حالا از میشل یئو یک پیام گرفتم.” بزرگ‌ترین برداشت من از او این است که شما می‌توانید یک بازیگر برنده اسکار و در صدر بازی خود باشید و در عین حال همچنان فردی مهربان، گرم، حامی و اصیل باشید. من الان او را دوست خودم میشل می‌دانم.»

لی قرار گرفتن در یک صحنه در کنار یئو را با همبازی بودن با استفن کری یا لیبرون جیمز در یک بازی بسکتبال مقایسه می‌کند و می‌گوید: «اگر در تیم آن‌ها باشید در تمام بازی‌ها برنده می‌شوید. هیچ‌وقت ندیده بودم که یک بازیگر در صحنه فیلمبرداری کامل بودن خود را به این شکل ارائه دهد. او کارگردانان و گردانندگان سریال ما را می‌خنداند و درست چند ثانیه بعد به اقتضای صحنه قطره‌ای اشک از چشمانش جاری می‌شد. او به همین راحتی می‌توانست حال و هوای خود را عوض کند. دیدن توانایی‌های میشل از نزدیک واقعاً تکان‌دهنده است.»

یئو با نقش مادران بی‌امان که برای حفاظت از فرزندانشان حاضرند هر کاری انجام دهند، ناآشنا نیست، حتی اگر آن‌ها دیگر دقیقاً بچه‌های کوچک نباشند. به‌عنوان نمونه به نقش‌آفرینی برنده اسکار او در فیلم «همه‌چیز همه‌جا به‌یک‌باره» توجه کنید یا بازی اعجاب‌انگیزش در «آسیایی‌های خرپول» را ببینید، اما وقتی یئو متن چند اپیزود اول وو و فالچاک را خواند، مشتاق بود ژانر جدید «تسلط یک مادر تیزهوش» را کند و کاو کند – تَهِ جرائم سازمان‌یافته در منطقه سن گابریل در لس آنجلس.

او می‌گوید: «ما فیلمی از نوع گانگستری نداشته‌ایم. شما “سوپرانو” را دارید. فیلم‌های گانگستری ما کجاست؟ و وقتی اکشن با سرعت بالا شروع می‌شود، شما غافلگیر می‌شوید. این یکی از دلایلی بود که می‌خواستم در “برادران سان” بازی کنم. واقعاً هیچ‌وقت به این شکل در یک کار گانگستری تمام‌عیار بازی نکرده بودم.»

یئو در اولین دیدار خود با فالچاک، وو و کوین تانچارون، کارگردان سریال در هتل بورلی ویلشایر که سه ساعت و نیم طول کشید پرسش‌های فراوانی داشت. وو می‌گوید: «واقعاً دلم برای پیشخدمت‌های آنجا سوخت، برای این که ما فقط یک قهوه سفارش دادیم و بعد ساعت‌ها یک میز بزرگ را اشغال کردیم.»

به گفته فالچاک، یئو فقط درمورد شخصیت خود سؤال نمی‌کرد. او همچنین درباره زبان‌های به‌کاررفته در سریال می‌پرسید که شامل ماندارین و کانتونی می‌شود و کمک کرد آن‌ها به دقیق‌ترین کلمات برسند.

فالچاک می‌گوید: «این یک موهبت بود که کسی مانند او را در کنار خود داشتیم.» غریزه مراقبت از کل پروژه به همان جلسه اول خلاصه نشد. وو اضافه می‌کند: «میشل می‌خواست سریال بهتر باشد. او با ایده‌های عالی آمد که همه بسیار مفید بودند.»

یئو گروه تولید را تشویق کرد کار را با یک مراسم سنتی تایوانی آغاز کنند تا به گفته او به فضایی که وارد آن می‌شدند احترام بگذارند چرا که قرار بود به‌طور مؤثر یک دنیای جدید خلق کنند. او همچنین دوست دارد مردم را به شام دعوت کند و میزبان مجالس باشد.

تانچارون می‌گوید: «فقط کافی است حدود پنج دقیقه کنار میشل باشید؛ احساس می‌کنید خاله شماست.» او به‌دفعات چن و لی را مهمان کرد که به پویایی شخصیت‌های آن‌ها روی صفحه‌نمایش منجر شد. تانچارون می‌گوید: «آن‌ها مثل یک خانواده شدند. هوای هم را داشتند. اگر لازم بود میشل به پسرها تذکر می‌داد تا منظم باشند. وقتی تشر می‌زد حساب کار دستشان می‌آمد و فوری خودشان را جمع و جور می‌کردند، انگار می‌گفتند: “باشه، بله، بله مامان. ما گوش می‌دهیم.”»

یئو بخصوص از این که بخشی از یک گروه بازیگر جوان شگفت‌انگیز بود لذت می‌برد، بازیگران آسیایی که به گفته او از انگلیس، کره و دیگر کشورهایی آسیایی در پروژه حضور داشتند.

وو از یئو بسیار ممنون است که فقط با حضور و حرفه‌ای بودن خود به هر بازیگری در صحنه تصویربرداری فرمان می‌داد کار خود را خوب انجام دهند. او می‌گوید «برای من حیرت‌انگیزترین نکته تماشای او بود که به همه این بازیگران جوان آموزش می‌داد، آن‌ها را زیر بال خود می‌گرفت، کمک می‌کرد و صادقانه انگیزه می‌داد پا پیش بگذارند. به خاطر کاری که میشل انجام داد همیشه قدردان او هستم.»

-