در آخرین روزهای سال ۲۰۲۲، شماره ۱۰ داونینگ استریت، خانه و دفتر کار رسمی نخست‌وزیر و مرکز دولت پادشاهی بریتانیا، بیانیه‌ای در رابطه با گزارش‌های «بسیار نگران‌کننده» درباره رفتارهای غیر اخلاقی و استفاده بیش‌ازحد مشروبات الکلی توسط نمایندگان مجلس در سفرهای پارلمانی به خارج از کشور صادر کرد. با یک تقارن زمانی تصادفی، سریال استون‌ هاوس (Stonehouse) که دوم تا چهارم ژانویه ۲۰۲۳ در سه اپیزود از آی‌تی‌وی پخش شد، نسخه‌ قدیمی این ماجراست.

 

11

 

این سریال بامزه، سرگرم‌کننده و شاد، داستان واقعی جان استون‌هاوس، نماینده حزب کارگر در مجلس بریتانیا، رئیس سابق شرکت ملی پست و ستاره نوظهور دولت هارولد ویلسون را روایت می‌کند که خود را درگیر یک رسوایی مالی و مبتنی بر جاسوسی کرد. راه حل او برای حل مشکل این بود که در ۱۹۷۴ در ساحلی در میامی وانمود کرد مرده است. او بعداً با منشی خود به استرالیا گریخت و هویت خود را جعل کرد.

مشکل استون‌هاوس و مایه لذت تماشاگران این است که او خیلی خوب نمی‌تواند یک آدم بد باشد. متیو مک‌فادین در نقش استون‌هاوس، از همان ابتدا او را لوده‎‌ای بی‌ملاحظه نشان می‌دهد. او در مجلس عوام بریتانیا حرف‌های ویلسون (با بازی کوین مک‌نالی) را طوطی‌وار تکرار می‌کند و در خانه نیز حرف‌های همسرش، باربارا (با بازی کیلی هاوز همسر واقعی مک‌فادین) را طوطی‌وار تکرار می‌کند.

او مردی در جستجوی هویت است. استون‌هاوس در یک سفر کاری به چکسلواکی سابق، بیش‌ازحد مست می‌کند و با راهنما و مترجم خود وارد رابطه نامشروع می‌شود – عملی که طبیعتاً توسط سرویس مخفی چک فیلمبرداری و از آن برای باج‌گیری برای جاسوسی برای آن‌ها استفاده می‌شود.

به نظر نمی‌رسد استون‌هاوس که مردی عیال‌وار با یک خانه معمولی است، خیلی از این تحول آشفته شده باشد. او آن را فرصتی برای تزریق کمی هیجان به زندگی خود در حومه شهر می‌بیند. مشکل اینجاست که او جاسوس خیلی خوبی هم نیست. اطلاعات او یا ملال‌آور است – حداقل این که استون‌هاوسِ سریال در کسل‌کننده بودن استعداد دارد – یا با خرسندی اطلاعات قدیمی می‌دهد تا آن حد که مأمور رابط او که در انتظار افشای اسرار دولتی است و در عوض با یک دستیار مأیوس‌کننده جیمز باند مواجه می‌شود، به استون‌هاوس می‌پرد که «تو بدترین جاسوسی هستی که تا الان دیده‌ام!»

استون‌هاوس در انتقال اطلاعات مفید به‌‌قدری بد است که با خود می‌گویید شاید این یک استراتژی است. یکی از مطالعات موردی «زندگی آزموده»، کتاب جذاب استفن گراس درمورد تحلیل روانی، مربوط به مردی است که به‌ظاهر حوصله همه اطرافیان خود را سر می‌برد. گراس نتیجه می‌گیرد این یک عمل تعمدی است که برای کنار گذاشتن دیگران طراحی می‌شود.

معلوم نیست استون‌هاوس نیز چنین نیتی دارد یا نه اما شاید این خوانش بیش‌ازحد در داستان عمق داشته باشد. گذشته از این، معلوم می‌شود شواهد آن چندان قوی نیست. استون‌هاوس با خوشحالی و با آب و تاب برای چک‌ها از ابداع هواپیمای کنکورد می‌گوید و این پاسخ را می‌شنود که بمب خبری او دو شب قبل در اخبار تلویزیون فرانسه پخش شد!

لحن سریال کاملاً صحیح، طعنه‌آمیز و گستاخانه است. جان پرستون، نویسنده متن همچنین نویسنده کتابی است که در ۲۰۱۸ از روی آن سریال «یک رسوایی کاملاً انگلیسی» درباره جرمی تورپ، نماینده مجلس بریتانیا ساخته شد. «استون‌ هاوس» با سرعتی مشابه پیش می‌رود.

بخش زیادی از رسوایی‌ها با جلوه‌های کمیک همراه است. تیتراژ سریال به سبک «مد من» است، موسیقی متن «پلنگ صورتی» را تداعی می‌کند و جاسوسی به‌جای این که شوم باشد، پرادا و اصول و پیش‌پاافتاده است. استون‌هاوسِ مک‌فادین، نشانی از شخصیت تام وامبسگانز با بازی او در سریال «وراثت» را دارد، هرچند این نماینده مجلس فاقد بی‌رحمیِ شل و ول وامبسگانز است. استون‌هاوس کمتر دغل است و راحت‌تر می‌شود با او سرگرم شد.

اما در اینجا هم بی‌رحمی‌ هست که بدون قید و بند در داخل کمدی بزن‌بکوب سریال دفن شده و این چیزی است که شاید بتوان از مردی که تلاش می‌کند دنیا را متقاعد کند مرده است، انتظار داشت.

هم‌زمان با ظهور ماشین‌های جدیدتر و خانه‌های بزرگ‌تر در صحنه، درحالی‌که هزینه‌های مدرسه خصوصی پرداخت نمی‌شود، باربارای بیچاره تلاش می‌کند در بودجه خانواده دخالت کند. شوهرش وانمود می‌کند دلیلی برای نگرانی نیست و می‌گوید: «کدام یک از ما فارغ‌التحصیل دانشکده اقتصاد لندن است؟»

استون‌هاوس یک منشی (شیلا باکلی با بازی ایمر هیتلی) استخدام می‌کند که خیلی مختصرنویسی بلد نیست، بیشتر به این دلیل که از او خوشش می‌آید. او بعداً هویت یک رأی‌دهنده مرده را می‌دزدد و برای رسیدن به اهداف شوم خود در مراسم تدفین آن مرد شرکت می‌کند و هندوانه زیر بغل بیوه‌ او می‌گذارد.

چند ماه پیش از پخش سریال، دختر استون‌هاوس ابراز نگرانی کرد این مجموعه کوتاه «تصویر نادرست» از پدرش نشان می‌دهد. نظیر بسیاری از این نوع سریال‌ها، سازندگان از همان ابتدا سلب مسئولیت می‌کنند و توضیح می‌دهند این «بر مبنای یک داستان واقعی» است که برای اهداف نمایشی بخش‌هایی از آن «بازنگری» شده‌ است.

به نظر می‌رسد گله و شکایت بستگان استون‌هاوس اجتناب‌ناپذیر باشد، چون سریال نگاه چندان همدلانه‌ای به او ندارد. از «تاج» گرفته تا «دزد، همسرش و قایق»، این پرسش که یک سریالِ الهام‌گرفته از زندگی واقعی، چه چیزی را به سوژه‌هایش مدیون است، یا اصلاً چیزی را مدیون است، همچنان موضوع بحث خواهد بود. بااین‌حال، «استون‌هاوس» در قالب درامی درباره ظهور کوتاه و سقوط حیرت‌انگیز جان استون‌هاوس، یک کار تلویزیونی فوق‌العاده سرگرم‌کننده‌ است.

یک داستان به‌موقع

متیو مک‌فادین، بازیگر برنده جایزه امی درباره این که چرا پذیرفت در «استون‌هاوس» نقش شخصیت اصلی را بازی کند، می‌گوید: «چون یک پروژه جنون‌آمیز بود. کاری است که داستان آن در یک مقطع تاریخی نه‌چندان دور اتفاق می‌افتد، اما می‌تواند ۱۰۰ سال از آن گذشته باشد، به این معنا که حالا نمی‌توان تصور کرد کسی بتواند چنین کاری کند – این که یک سیاستمدار یا فردی که در انظار عمومی است بتواند ناپدید شود؛ بنابراین واقعاً جالب بود.»

بازیگر ۴۹ ساله انگلیسی ادامه می‌دهد: «به‌نوعی مجذوب این نکته شدم که استون‌هاوس این کار را کرد و از مهلکه در رفت. ضمن این که واقعاً یک داستان شگفت‌انگیز، بامزه و ابزورد درمورد سیاست و قدرت است و می‌دانید داستانی درباره آدم‌ها، عموماً مردها، خودبزرگ‌بینی و رها بودن… به نظر من متن سریال جذاب و خیلی زیباست و جمع و جور در سه ساعت و خرده‌ای روایت می‌شود.»

برای جان اس. برد، کارگردان سریال نیز «استون‌هاوس» یک داستان جالب بود. او می‌گوید: «برای من چکیده همه‌چیزهایی است که دوست دارم. من فارغ‌التحصیل علوم سیاسی هستم؛ بنابراین همیشه به سیاست علاقه داشتم، اما کلاً از قضیه استون‌هاوس بی‌خبر بودم. هیچ ایده‌ای نداشتم. وقتی آن اتفاق افتاد فقط دو سال داشتم. وقتی متن را خواندم، به خودم گفتم: “یعنی واقعاً درست است؟ باورنکردنی است.”»

او ادامه می‌دهد: «از همان ابتدا فکر کردم داستان جان پرستون پتانسیلش را دارد که تشدید شود و می‌توان یک نوع واقعی از کمدی را در لحن و کل موضوع وارد کرد. معلوم است وقتی متوجه شدم متیو در پروژه حضور دارد، انگیزه من برای کار روی این متن بیشتر هم شد. گذشته از این، فکر می‌کنم یک داستان به‌موقع است.»

برد می‌گوید: «خوشم می‌آید که امکانش را داریم به یک فرد مضحک که سیاستمدار بود بخندیم و فکر می‌کنم اگر سیاستمداران ما چنین رفتاری دارند باید به آن‌ها بخندیم. آن‌ها قرار است خدمتگزار مردم و چیزهایی قبیل این باشند و اگر قرار است این‌طور رفتار کنند، پس حقشان است چنین داستان‌هایی درباره آن‌ها گفته شود. ضمن این که می‌تواند درسی برای مردم باشد تا واقعاً مراقب باشند به چه کسی رأی می‌دهند. حواستان باشد چه کسی را انتخاب می‌کنید، چون ممکن است درنهایت آدمی مثل جان استون‌هاوس نصیبتان شود.»

او درباره این که چه چیز مک‌فادین را برای این نقش عالی کرد، توضیح می‌دهد: «فکر می‌کنم او آدم فوق‌العاده باهوشی است و آن‌طور که تجربه کرده‌ام، بازیگران باهوش‌تر، بازیگران بهتری هستند. شاید حرف عجیبی به نظر برسد، اما همین‌طور است. فکر می‌کنم در مقام کارگردان شما به بازیگری نیاز دارید که لحن کار را درک کند و این واقعاً مهم است. متیو خیلی خیلی سریع لحنی را درک کرد که من تلاش می‌کردم به آن برسم.»

او ادامه می‌دهد: «مردم عموماً متیو را واقعاً دوست دارند. فکر می‌کنم این مسئله مهم بود، چون او نقش شخصیتی مانند استون‌هاوس را بازی می‌کند که کارهای خیلی نفرت‌انگیزی می‌کند؛ مرگ خود را جعل می‌کند، هویت یک نفر دیگر را می‌دزدد، همسر و فرزندانش را وادار می‌کند فکر کنند مرده است. با توجه به همه کارهایی که او کرد، به نظر من مهم بود بازیگری داشته باشیم که هم بتواند به‌نوعی این شخصیت را تکرار کند که بتوان با او همدلی کرد و در عین حال فوق‌العاده خنده‌دار باشد. به همین دلیل او یک انتخاب عالی برای نقش استون‌هاوس بود. نمی‌توانم به هیچ‌کس دیگری در این سیاره فکر کنم که بهتر از او بتواند این نقش را بازی کند.»

مک‌فادین نیز پیش از شروع پروژه چیز زیادی از ماجرای استون‌هاوس نمی‌دانست. او می‌گوید: «من یک ماه پیش‌ازاین که استون‌هاوس در نوامبر ۱۹۷۴ مرگ خود را جعل کند به دنیا آمدم. به همین دلیل قبل از آغاز این پروژه اطلاعات زیادی درمورد قضیه نداشتم؛ تنها در حد یک خاطره مبهم از مطلبی که جایی خوانده بودم. ضمن این که آن را با سریال “سقوط و ظهور رجینالد پرین” در دهه ۱۹۷۰ اشتباه گرفتم، درحالی‌که آن سریال از روی رمانی نوشته دیوید نابس ساخته شد و پیش از آن، نمایشنامه کوتاه او قبل از ناپدید شدن استون‌هاوس نوشته شد. متن جان پرستون برای “استون‌هاوس” فوق‌العاده خوب بود؛ بنابراین درمورد پذیرفتن نقش اصلاً معذب نبودم.»

مک‌فادین، جان استون‌هاوسِ جوان‌تر را به یک ستاره در حال ظهور توصیف می‌کند و می‌گوید: «او مردی باهوش و خوددار بود، خوش‌قیافه، کاریزماتیک و بسیار خوشایند از نگاه مردم؛ این‌طور که می‌گویند یک نماینده مجلس بسیار خوب بود و با مردم عادی با پیشینه‌های اجتماعی مختلف گرم می‌گرفت. او نور درخشان حزب کارگر بود و وزیر هوانوردی و بعداً رئیس شرکت ملی پست شد. اگر حزب کارگر در انتخابات عمومی سال ۱۹۷۰ پیروز می‌شد، استون‌هاوس به مقام‌های بالاتر هم می‌رسید. حتی گفته می‌شود هارولد ویلسون می‌توانست او را وزیر خارجه کند. او در عین حال شغل دومی داشت، برای سرویس مخفی چک کار می‌کرد و به آفریقا رفت و در آنجا کارهای مهمی انجام داد، اما درنهایت همه‌چیز به شکل غیر منتظره از هم پاشید.»

نقش باربارا، همسر جان استون‌هاوس در سریال را کیلی هاوز، همسر واقعی مک‌فادین بازی می‌کند. برای چندمین بار است که این دو با هم در یک پروژه نقش‌آفرینی می‌کنند.

مک‌فادین درباره همکاری دوباره با همسرش می‌گوید: «ما اولین بار در سریال “مأموران مخفی” با هم کار کردیم، بعد در سریال “از خاک به خاک” دوباره همبازی شدیم و بعد در فیلمی به نام “مرگ در تشییع جنازه” نقش یک زن و شوهر را بازی کردیم؛ بنابراین، “استون‌هاوس” چهارمین پروژه تصویری ما با هم است. درمورد این که دوباره نقش یک زن و شوهر را بازی کنیم واقعاً هیچ تردیدی نداشتیم. امیدوار بودیم همه‌چیز درست باشد، چون با هم سر کار می‌رفتیم و با هم به خانه برمی‌گشتیم و البته کاملاً دوست‌داشتنی بود. به‌اندازه نفس کشیدن طبیعی بود.»

او ادامه می‌دهد: «کیلی بازیگر فوق‌العاده‌ای است، بنابراین هنگام کار کردن با او در صحنه گم می‌شدم. این امتیاز را هم داشت که می‌توانستیم با هم وقت بگذرانیم. در این سریال عشق و علاقه بین جان و باربارا واقعی است و او خیلی دوست دارد جان مدارج ترقی را طی کند. در زندگی واقعی، باربارا زن باهوشی بود و آن‌ها تیم خیلی خوبی بودند. این برای من و کیلی خیلی لذت‌بخش بود.»

مک‌فادین می‌گوید: «حتی وقتی جان کاملاً شر و ور می‌گوید یا سعی می‌کند خودش را از چاله بیرون بکشد، باربارا همیشه آنجا در پس‌زمینه است و بی‌سر و صدا او را تماشا می‌کند. او همه‌چیز را می‌بیند و همه‌چیز را می‌داند. در یکی از اپیزودها باربارا به او می‌گوید: “جان، مشکل تو این است که همیشه می‌خواهی کسی باشی که نیستی.”»

او در پایان درباره انگیزه‌های استون‌هاوس توضیح می‌دهد: «انگیزه‌های او دقیقاً مشخص نیست، اما استون‌هاوس شباهت‌هایی با سیاستمداران فعلی دارد – گسست بین کاری که انجام می‌دهند و تصوری که از خودشان دارند. حالا راحت‌تر می‌توان این شکاف را تشخیص داد، چون ما رسانه‌های ۲۴ ساعته داریم و آدم‌ها همیشه در حال مصاحبه هستند. جان استون‌هاوس همچنین جاه‌طلب بود و این‌طور نبود که از غرور شخصی و حرفه‌ای دور باشد.»

-