«الیور توئیست» را که به یاد دارید، درست است؟ رمان چارلز دیکنز درباره یک پسربچه یتیم فقیر و جمله معروف او که با نوای محزون انگلیسی از آشپز یتیم‌خانه تقاضا می‌کند باز هم برای او سوپ بریزد: «خواهش می‌کنم آقا، من کمی بیشتر می‌خواهم» و با این کار، همه را عصبانی می‌کند؟

حتی اگر کتاب را نخوانده باشید، فیلم موزیکال «الیور!» را ندیده باشید، یا با انیمیشن «الیور و دوستان» دیزنی بزرگ نشده باشید، باز هم به‌احتمال زیاد این دیالوگ را قبلاً شنیده‌اید. برای این که کل رمان قرن نوزدهمی را برای شما لو داده باشیم، توئیست فقط یک پسربچه خوب است که همیشه اتفاقات بدی برایش می‌افتد تا این که بعداً اصل و نسب واقعی او فاش می‌شود و زن و شوهری ثروتمند و مهربان او را به فرزندی می‌پذیرند.

 

12

 

جک داوکینز ملقب به «جیب‌بر حیله‌گر»، یکی از شخصیت‌های فرعی «الیور توئیست» است، یک بچه چاله‌میدانی باحال‌تر که با الیور دوست می‌شود و جیب‌بری را به او یاد می‌دهد. خب، سریال جیب بر حیله گر (The Artful Dodger)، مجموعه کوتاه هشت اپیزودی که ۲۹ نوامبر ۲۰۲۳ از دیزنی پلاس پخش شد، داستان «جیب‌بر» است.

در کتاب اصلی، «جیب‌بر» قبل از پایان قصه دستگیر می‌شود؛ به زندان می‌رود و دیگر خبری از او نیست. داستان سریال پانزده سال بعد در دهه ۱۸۵۰ روی می‌دهد. «جیب‌بر» (توماس برودی سنگستر) با کمک مردی که مبهوت توانایی‌های شگفت‌انگیز او در استفاده از انگشتانش شده است از زندان فرار می‌کند و زیر نظر او یک جراح نظامی می‌شود. جک با کشف رسالت خود حالا در بیمارستانی در استرالیا کار می‌کند.

او در کار خود بسیار خبره است. جراحی در این بیمارستان متفاوت با آن چیزی است که در ذهن دارید. هر کس می‌تواند آزادانه به سالن جراحی بیاید و از نزدیک شاهد بیمارانی باشد که بدون استفاده از داروی بیهوشی و به دردناک‌ترین شکل ممکن جراحی می‌شوند؛ و بله، معنایش این است که ما تماشاگران نیز می‌توانیم این را صحنه‌ها را تماشا کنیم.

در همان لحظه‌های اول شاهد قطع شدن یک پا هستیم. این لحظه‌ای است که شخصیت جک را تعریف می‌کند. او برای این جماعت عجیب و غریب و پرسر و صدا یک شومن کوچولوی خوب است. جک به آن‌ها پز می‌دهد که چقدر سریع می‌تواند زانوی مرد را قطع کند و بخیه بزند، اما پیش از آن به سمت بیمار خم می‌شود و آرام به او می‌گوید چگونه درد را تحمل کند و اطمینان می‌دهد کار را سریع انجام خواهد داد. به این شکل جک نشان می‌دهد بخیه‌ی سریع صرفاً یک حرکت ماهرانه جالب نیست، بلکه عملی از روی دلسوزی هم هست. ما با چنین آدمی مواجه هستیم.

اما می‌دانید این مرد جوان چه کار دیگری می‌کند؟ قمار. ظاهراً در آن روزها دستمزد یک جراح فقط پولی بود که تماشاگران در سالن جراحی به او پرداخت می‌کردند. جک عملاً مجبور است خرج زندگی خود را از جای دیگری تأمین کند و برای این کار باید پسر بدی باشد. وقتی حریف بانفوذ و بی‌رحم «جیب‌بر» در یک بازی ورق با کلک او را می‌برد، جک ناگهان ۲۰ پوند بدهکار می‌شود. طبعاً او چنین پولی ندارد و مجازات ناتوانی در پرداخت بدهی در موعد مقرر این است که یک دستش قطع شود.

از بخت خوب، نوربرت فاگین (فِیگین)، مربی سابق او و شخصیت منفی اصلی «الیور توئیست» که گمان می‌رود در کتاب به دار آویخته شد، بار دیگر سر راه «جیب‌بر» ظاهر می‌شود. در آن زمان، تعدادی از محکومان از بریتانیا به مستعمره استرالیا فرستاده می‌شدند و به‌این‌ترتیب «جیب‌بر» و فاگین (دیوید تیولیس) دوباره به هم می‌رسند.

فاگین نقش خدمتکار «جیب‌بر» را بر عهده می‌گیرد و شاگرد سابق خود را قانع می‌کند برای پرداخت بدهی خود به بازی دزدی بازگردد. پس پیش‌فرض داستان این است. نامعمول است، اما متن سریال بخیه‌های محکم دارد، دیالوگ‌ها مملو از بذله‌گویی است، نقش‌آفرینی‌ها یکپارچه است و درمجموع تماشای سریال لذت‌بخش است؛ و ما هنوز از بانو بل فاکس چیزی نگفته‌ایم.

بل (مایا میچل) دختر فرماندار است، یک جوان اهل مطالعه، علاقه‌مند به جراحی و شیفته هفته‌نامه پزشکی لنست که در زمینه نوآوری‌های علم جراحی مانند استفاده از اتر و اسید کربولیک تحقیقات زیادی کرده است و به خواستگارهای اعصاب‌خردکن که پدرش مدام به او معرفی می‌کند توجه نشان نمی‌دهد.

یکی از آن‌ها که در اپیزود اول با او آشنا می‌شویم، یک شاعر جویای نام وحشتناک است – مردی شیفته ویلیام وُردزوُرث (شاعر انگلیسی سبک رمانتیک) که حتی به نظر نمی‌رسد وجود شاعران دیگر را درک کند و درحالی‌که بلِ بی‌علاقه را آزار می‌دهد و با رفتار «اواخواهری» دیوانه‌وار خود لحظه‌های خجالت‌آوری رقم می‌زند، داستان را کمی به سمت کمدی می‌برد. بل یک شخصیت عالی، حاضرجواب و تیزهوش است، یک مانع مناسب برای پسر «جیب‌بر» ما که نقشه‌های او را ناکام می‌گذارد و وادارش می‌کند فوت و فن جراحی را به او یاد بدهد، حرفه‌ای که در آن زمان کاملاً مردانه بود.

صرف نظر از تعامل جک و بل، پویایی بین جک و فاگین نیز بسیار غنی است. فاگین از همان ابتدا به‌شدت با این نگاه پیش می‌رود که «من اساساً پدر تو هستم»، ادعایی که جک با این استدلال که فاگین او را در زندان رها کرد تا بپوسد و موارد دیگر، کاملاً رد می‌کند. بااین‌حال، فاگین در این سریال به طرز عجیبی دوست‌داشتنی است. به نظر می‌رسد او هوای جک را دارد، حتی با این که احتمال دارد هر لحظه دوباره به او خیانت کند. ما به‌نوعی حدس می‌زنیم این ارتباط به کجا می‌رود، اما این که فاگین به شکل‌های مختلف به داد «جیب‌بر» می‌رسد بسیار تأثیرگذار است، هرچند می‌دانیم او در همه حال یک آدم عوضی باقی می‌ماند.

پس ما در اینجا چه داریم: یک موقعیت قانع‌کننده، شخصیت‌هایی که می‌توانیم از آن‌ها حمایت کنیم، مخاطرات همیشه در حال افزایش و دیالوگ‌های غنی. تا اینجا خوب به نظر می‌رسد. یک نقطه‌ضعف احتمالی این است که گاهی اوقات احساس می‌شود سریال کمی با داستان دیکنز همپوشانی پیدا می‌کند، انگار سازندگان ایده‌ سریالی درباره یک جراح در عصر تب طلا در استرالیا را داشتند که مجبور می‌شود به گذشته جیب‌بری خود برگردد و بعد تلاش کردند به آی‌پی‌های قابل شناسایی برگردند.

اما این ایراد به‌راحتی قابل بخشش است. اگر این نگاه باعث شد به تولید سریال چراغ سبز نشان داده شود، اشکالی ندارد؛ ضمن این که به‌خوبی می‌تواند از کنجکاوی واقعی درمورد دو شخصیت محبوب «الیور توئیست» ناشی شده باشد – افراد بی‌علاقه به الیورِ نُنُر (که جک و فاگین ادعا می‌کنند هیچ‌کس از او خوشش نمی‌آید، هرچند ظاهراً او فاگین را عفو کرد) که دو چهره کمتر خوش‌شانس کتاب دیکنز را باحال‌تر و تلخ‌تر می‌بینند. درهرحال، اجازه بدهید از «دکتر جیب‌بر» استقبال کنیم. او در این سریال به قلب ما نفوذ می‌کند، درحالی‌که حتی مجبور نیست آواز بخواند یا خودش را خیلی جالب نشان بدهد.

یک شغل رؤیایی

وقتی بازی در نقش بل فاکس در سریال «جیب‌بر حیله‌گر» به مایا میچل پیشنهاد شد، بازیگر استرالیایی نمی‌توانست شانس خود را باور کند. او که متولد و بزرگ‌شده در شهر لیسمور در ایالت نیو ساوت ولز در شمال شهر سیدنی است، پس از یک دهه زندگی و کار در لس آنجلس، پس از همه‌گیری کرونا به استرالیا برگشته بود و به دنبال بازی در پروژه‌ای بود که در خانه‌ ساخته شود؛ و بعد از بازی در فیلم تین‌ایجری «فیلم ساحل جوان» و دنباله آن برای شبکه دیزنی و همچنین نقش‎‌آفرینی در سریال خانوادگی معاصر «فاسترها» و اسپین‌آف آن «دردسر خوب»، بازی در یک کار تاریخی در صدر فهرست آرزوهای او قرار داشت.

«جیب‌بر حیله‌گر» بر اساس شخصیتی به همین نام از رمان «الیور توئیست» چاپ ۱۸۳۸ که داستان آن در استرالیا دهه ۱۸۵۰ می‌گذرد – و تابستان پیش در سیدنی تصویربرداری شد – دقیقاً همان چیزی بود که میچل انتظارش را می‌کشید.

بازیگر ۳۰ ساله می‌گوید: «واقعاً به دنبال چیزی بودم که من را به دنیای دیگری منتقل کند. من در کارهای زیادی با محوریت درام بازی کرده‌ام؛ بنابراین هیجان‌انگیز بود‌ در کاری مقابل دوربین بروم که کمی بیشتر در قالب ژانر قابل تعریف باشد و کمی چالش‌ بیشتر به همراه داشته باشد.»

این نکته را هم در نظر داشته باشید که توماس برودی سنگستر، ستاره سریال‌های «بازی تاج و تخت» و «گامبی وزیر» از قبل برای نقش جک داوکینز – با نام مستعار «جیب‌بر حیله‌گر» وارد پروژه شده بود، همچنین دیوید تیولیس، بازیگر کهنه‌کار بریتانیایی («هری پاتر»، «زن شگفت‌انگیز») در نقش فاگین، راهنمای او.

میچل با اشاره به این که «نیازی به فکر کردن نداشت» می‌گوید: «متفاوت با هر کاری بود که قبلاً انجام داده بودم. با خودم گفتم یک ماجراجویی فوق‌العاده خواهد بود و همین‌طور هم شد. یک شغل رؤیایی بود.»

بااین‌حال، حتی مشاغل رؤیایی نیز جنبه‌های منفی خود را دارند و میچل خیلی زود متوجه شد یکی از بزرگ‌ترین دردسرهای او در این سریال قصه تاریخی آن است که به‌ویژه برای زنان مشکل‌ساز می‌شود. میچل برای بازی در نقش بل فاکس، دختر فرماندار مستعمره خیالی پورت ویکتوری در نیو ساوت ولز مجبور بود لباس‌های مرسوم برای طبقات بالای آن دوران را به تن کند. درحالی‌که او می‌گوید لباس‌های منقبض و فشرده به‌خوبی یادآور محدودیت‌های اجتماعی شخصیت او در سریال است، در عین حال بسیار عذاب‌آور بود – بخصوص در بحبوحه یک تابستان سوزان در سیدنی.

میچل به یاد می‌آورد: «ما وسط تابستان با چند لایه لباس در پاراماتا در یک استودیو کار می‌کردیم. واقعاً برای شش ماه نفس کشیدن خیلی سخت بود، اما صادقانه بگویم به من کمک کرد بهتر در نقش بل فرو بروم. در تمام مدت یک یادآوری فیزیکی از شرایط این شخصیت در دوران خودش بود.»

او ادامه می‌دهد: «ضمن این که بانو بل تا حدی یک شخصیت شورشی است و واقعاً خودش را خیلی یک بانو نمی‌داند؛ بنابراین بازی با ماهیت ناراحت‌کننده لباس‌هایی که او به تن دارد و زندگی در آن و نشان دادن این که چقدر در آن لباس‌ها معذب است، ‌سرگرم‌کننده بود. خوب بود ولی خیلی گرم بود و ما دائم عرق می‌کردیم. اوضاع به‌هم‌ریخته بود.»

در همین حال، بازی در نقش جک داوکینز یا همان «جیب‌بر حیله‌گر»، مردی جوان که از دزدی در خیابان‌های تیره و تار لندن در دوران کودکی به یک جراح آینده‌دار در استرالیا تبدیل شده است، برای توماس برودی سنگستر، بازیگر-کودک یک فرصت استثنایی بود، به‌ویژه این که قرار بود روبروی تیولیس در نقش فاگین جلوی دوربین برود.

بازیگر ۳۳ ساله متولد لندن می‌گوید: «اولین چیزی که یادم می‌آید این است که با خواندن متن کلی کیف کردم. متنی که من ‌خواندم با دویدن جک در خیابان شروع می‌شد. ما خیلی زود با یک دنیای رنگارنگ سرگرم‌کننده، مملو از شخصیت‌های رنگارنگ سرگرم‌کننده آشنا می‌شویم. پیش خودم فکر کردم چه ماجراجویی سرگرم‌کننده‌ای می‌شود.»

هرچند شخصیت «جیب‌بر حیله‌گر» بیشتر برای خیلی‌ها با ترانه‌های شاد او مثل «خودت را در نظر بگیر» و «هر کاری می‌کردم» از اقتباس صحنه‌ای موزیکال و «الیور!»، فیلم برنده اسکار ۱۹۶۸ شناخته می‌شود، برودی سنگستر می‌گوید به دنبال این بود که از جای دیگری الهام بگیرد. او هر چه نیاز داشت در متن سریال نوشته اندرو نایت، جیمز مک‌نامارا، دن نایت و ویوین والش، دکورهای با دقت طراحی‌شده در پاراماتا و رُزِل و همچنین بخش طراحی لباس پروژه پیدا کرد.

او با اشاره به فیلم «الیور!» می‌گوید: «دنیای این سریال بسیار بسیار متفاوت با دنیای آن فیلم است؛ بنابراین واقعاً آن را مفید ندیدم. البته که من خیلی آن فیلم را دوست دارم. عالی است و به یاد دارم با آن بزرگ شدم. ضمن این که خیلی ترسناک بود. خاطرم هست یکی از اولین فیلم‌هایی بود که من را ترساند، اما اصلاً از آن فیلم به‌عنوان یک مرجع استفاده نکردم. اساساً بر مبنای متن اپیزودهای سریال کار کردم و سعی کردم شخصیت درون متن‌ها را زنده کنم.»

آنچه برای برودی سنگستر در نقش یک جراح و میچل در نقش یک جراح مشتاق خیلی اهمیت داشت، ارائه تصویری درست از جراحی در سالن عمل بود. این دو نه‌فقط پرونده‌های واقعی آن دوره‌ را مطالعه ‌کردند که عمل‌های جراحی خونین، با کم‌ترین امکانات و اغلب مصیبت‌بار و خطرناک بودند، بلکه زیر نظر یک متخصص پزشکی دوره‌های عملی را نیز پشت سر گذاشتند.

میچل می‌گوید: «من برای تحقیق درمورد شخصیت بل به اسناد و مدارک قدیمی درمورد زنان مختلف مراجعه کردم که در آن زمان در حرفه پزشکی کار می‌کردند و مرزها را پشت سر گذاشتند. ما یک مشاور پزشکی، یک پزشک داشتیم که راهنمایی می‌کرد و باید تمرین می‌کردیم. ما در اتاق گریم می‌نشستیم و روی یک تکه پوست (پروتز) بخیه زدن را تمرین می‌کردیم. کمی ناخوشایند بود.»

-