عناوین ایزومتریک از آن دسته بازیهایی هستند که سالهاست حضور فعالی در دنیای گیم داشته و مخاطبان مخصوص خود را دارا هستند و برخی از محبوبترین بازیهای تاریخ از این سبک و زاویه دوربین استفاده کرده و میکنند. امروز در قالب این مقاله به سراغ یکی از جدیدترین آثار ایزومتریک نقشآفرینی رفتهایم که چند وقتی است به طور انحصاری برای پلتفرمهای مایکروسافت عرضه شده است.
داستان بازی The Ascent از همان ابتدا تا حد زیادی سر راست شروع میشود. بازی در سیارهای به نام Veles جریان دارد. جایی که اکثریت جمعیت این سیاره تمام عمر کارگر و شاید بهتر است بگوییم بردگانی هستند در خدمت Corporation و شرکتهای بزرگی که از آنها بیگاری میکشند و در عوض مزد بسیار اندکی پرداخت میکنند. سیاره Veles پر است از ساختارها و مناطق چند ده طبقه که میزبان هزاران نفر از این کارگران است و مانند همیشه شاهد حضور دو قشر متفاوت هستیم. یک گروه اقلیت ثروتمند هستند و به امکانات فوقالعاده دسترسی دارند و از زندگی خود لذت میبرند و گروه دوم قشر اکثریت هستند که کارگران شرکتهای بزرگ هستند و تمام عمر با حقوق اندک و کار سخت دست و پنجه نرم میکنند.
بزرگترین شرکت و Corporation که دهها هزار کارگر دارد، The Ascent نام دارد. شروع بازی کاملا کلیشهای و تکراری است. در ابتدا باید شخصیت مورد نظر خود را توسط Character Creation خلق کنید و سپس در همان ابتدا ماموریت مییابید تا تعدادی Abomination و ربات از کنترل خارج شده را نابود سازید. بعد از انجام این وظیفه کوتاه و وقتی میخواهید با The Ascent ارتباط برقرار کنید، جوابی دریافت نمیکنید. خبری از ارتباطات، دستورات و پرداخت حقوق نیست. The Ascent به شکل مرموزی ناپدید شده و از بین رفته است. حال از آنجایی که دیگر نه دستورات جدید وحود دارد و نه خبر از دستمزد و حقوق است، شرایط کاملا دگرگون میشود و هرج و مرج اکثریت گروههای کارگران Veles را فرا میگیرد. از طرف دیگر گروههای رقیب سعی دارند از غیبت The Ascent استفاده کرده و در این بین به منفعت بیشتری برسند.
حال تکلیف مشخص است. حل بسیاری از نابسامانیها، رفع مشکلاتی که کارگران با آنها مواجه هستند و صد البته یافتن علت فروپاشی ناگهانی The Ascent.
اسم بازی ایهام جالبی در دل خود جای داده است. از یک طرف The Ascent اسم Corporation اصلی دنیای بازی است و از طرف دیگر معنی عروج و به سطح بالا رسیدن میدهد که اشاره به پیشرفت شخصیت اصلی بازیبازان دارد.
در کل داستان بازی روی کاغذ قابلقبول به نظر میرسد. این طور نیست؟ حقیقت این است که در همان وهلهی اول انتظار خیلی زیادی از داستان بازی وجود نداشت و بیشتر داستان نقش بستر برای گیمپلی و مبارزات را ایفا میکرد. اما مشکل اینجاست که داستان بازی کمی سردرگم و نامشخص است. روایت داستان اصلا سمت و سوی مشخصی به خود نمیگیرد و اکثر اتفاقات بازی نیز صرفا به سادگی به شرکتهای بزرگ ربط داده شده و توجیه میشوند. در واقع خود سازندگان و خود بازی نیز آنچنان به داستان و وقایع اهمیت نمیدهند و در طول روند بازی، اصلا نمیتوانند داستان بازی را مهم جلوه دهند. Objectiveهای داستانی نیز کاملا ابتدایی و مشخص است. به فلان نقطه بروید و فلان گروه را از پای درآورید. به فلان منطقه بروید و کامپیوتر اصلی را هک کنید و غیره.
برخی شخصیتهای دنیای The Ascent از نگارش و پرداخت خوبی برخوردار هستند و خصوصا در کات سینها به خوبی مورد پرداخت قرار میگیرند. اما مشکل اینجاست در نهایت این شخصیتها فقط Quest Giver هستند و معمولا دیگر نقش مهمی در داستان و وقایع ایفا نمیکنند.
در کل باید بگویم داستان بازی از نظر میتوانست به مراتب بهتر از پتانسیل سایبرپانکی خود استفاده کند و به شکل عمیقتر و فوقالعادهتری دنیای The Ascent را به برخی شرکتهای امروزی ربط دهد و مهمتر از همه از لحاظ روایت ساختار بهتری داشته باشد. متاسفانه داستان سطحی و کلیشهای یکی از مواردی است که باعث یکنواختی بازی در نیمهی دوم میشود که جلوتر دوباره به آن اشاره خواهم کرد.
گیمپلی و مبارزات بازی تقریبا تمام چیزی که از یک بازی نقشآفرینی ایزومتریک انتظار را دارید را به شما ارائه میدهد. مبارزات سریع، هیجانانگیز و سخت، المانهای مختلف نقشآفرینی، کسب سلاحها و تجهیزات بهتر در قالب Drop Loot و ساختBuild بر اساس Skill Tree و سلاحهای خاص. اگر عناوینی مثل Alienation، Helldivers و عناوین مشابه را تجربه کرده باشید، قطعا اصول کلی سیستم تیراندازی و پیشروی برای شما آشنا خواهد بود.
به لطف تنوع بالای سلاحهای موجود، ساختار اصولی تیراندازی بازی، وجود سیستم کاورگیری و توجه قابلتوجه به جزئیات گرافیکی و فنی، تیراندازی در The Ascent بسیار حس لذتبخشی را به بازیباز منتقل میسازد. سلاحهای مختلف نیز هر کدام حس متفاوتی هنگام استفاده دارند. از شعله افکن و سلاح لیزری گرفته، تا شاتگانهای قدرتمندی که بدن دشمنان را تکه تکه میکند و سلاحهای اتوماتیک آشنا مانند SMG. خوشبختانه گیمپلی بازی از لحاظ فنی نیز عملکرد خوبی داشته و عملکرد هوش مصنوعی بازی سریع، دقیق و مناسب است و بلافاصله پس از مشاهده شما در مناطق ممنوعه، به سمت شما حملهور میشوند.
المانهای نقشآفرینی (که امروزه تقریبا در هر بازی یافت میشوند) تاثیر بزرگی بر چگونگی بازی شما دارند. پس از هر بار لول آپ شدن Skill point دریافت میکنید که با استفاده از آن میتوانید بخشهای مختلف شخصیت خود را ارتقاء دهید و هر بخش ظرفیت ۲۰ Skill point را داراست. در این بخش میتوانید سرعت Reload و Fire Rate سلاحها، میزان و شانس Critical Hit، میزان سلامتی یا Health، میزان Energy و مواردی مختلف دیگر را ارتقا دهید. به شخصه پیشنهاد میکنم Reload Speed, Health و Critical Hit را در اولویت ارتقاء قرار دهید چرا که بسیار تاثیرگذار و مفید هستند.
در واقع میتوان گفت انتظاراتی که از بخش گیمپلی، المانهای نقشآفرینی و موارد مشابه داشتیم تا حد بسیار زیادی عملی شدهاند اما متاسفانه برخی موارد دیگر دچار مشکلات گوناگون هستند.
بزرگترین نقطه ضعف بازی با اختلاف یکنواختی و تکراری شدن آن به مرور زمان و خصوصا در نیمهی دوم بازی است. تقریبا در پنج ساعت اول، بازی تمام المانها، ویژگیها و مواردی که در اختیار دارد را به نمایش گذاشته و بعد از آن دیگر شاهد ویژگی، قابلیت یا نکتهی جدیدی نیستیم. خصوصا اگر بازی را به صورت تک نفره بازی کنید این تکراری شدن و حس یکنواختی بیشتر به چشم آمده و خودنمایی میکند.
پیشتر اشاره کردم که بازی از لحاظ داستانی حرفی برای گفتن ندارد و نبود تعلیق به تکراری شدن بازی دامن زده است. چرا که معمولا عناوینی که داستانی جذاب با تعلیق بالا دارند، حتی اگر گیمپلی جذابی نداشته باشند مخاطب را تا پایان مشتاق نگه میدارند. نکتهای که The Ascent از آن برخوردار نیست.
از طرف دیگر متاسفانه The Ascent از یکی از شایعترین مشکلات عناوین نقشآفرینی ایزومتریک رنج میبرد. پایین بودن تنوع دشمنان. این مورد شاید در دو سه ساعت اولیه به چشم نیاید، اما خصوصا در اواخر بازی بسیار مشهود است. تنوع کم دشمنان بازی به این معنی است که استفاده از قابلیتها و سلاحهای مختلف کاملا انتخابی است و مبارزات بازی عمق و پیچیدگی لازم را ندارند. به نظر میرسد سازندگان بازی یعنی Neon Giant نیز از این نکته آگاه بودند و سعی کردند با قرار دادن تعداد زیادی دشمنان سخت این مسأله را بپوشانند که این راهحل حتی کار را نیز بدتر کرده چرا که در برخی مراحل، خصوصا مراحل پایانی، بازی به شکل عجیبی سخت میشود و تعداد دشمنانی که باید با آنها مبارزه کنید به شکل غیر منطقی زیاد است.
بازی The Ascent از بعد گرافیکی فوقالعاده است. بازی با موتور گرافیکی Unreal Engine 4 توسعه یافته و باید بگویم Neon Giant به شکل فوقالعادهای توانسته از این موتور گرافیکی قدرتمند بهره ببرد. گرافیک هنری بازی بینهایت چشمنواز است. از رنگآمیزی محیط گرفته، تا کیفیت بافتها و تکسچرها و خصوصا طراحی دنیای بازی و سیاره Veles. اگر بازی را بر روی کنسول Xbox Series X تجربه کنید آن وقت است که به جذابیتهای گرافیکی بازی پی خواهید برد.
بخش گرافیکی بازی از حیث نورپردازی یا همان Lighting نیز فوقالعاده عمل کرده و به بهترین شکل ممکن دنیایی سایبرپانکی را به تصویر کشیده است. بدون هیچ شکی گرافیک بازس چه از بعد هنری و چه از بعد فنی کم نقص است. خوشبختانه فریم ریت بازی بر روی کنسولهای سریز کاملا ثابت بر روی ۶۰ است و تجربهای به شدت روان و دلچسب را ارائه میدهد.
معمولا عناوینی مانند The Ascent در بخش صداگذاری و موسیقی به خوبی عمل میکنند و حداقلها را برآورده میسازند. خوشبختانه The Ascent در بخش صداگذاری افکتها، صداهای محیطی و صداهای مرتبط با گیمپلی مثل شلیک گلولهها، عملکرد رضایتبخشی از خود به جای گذاشته و کاملا حس و حال تیراندازی و نبرد را به مخاطب منتقل میسازد.
در مورد موسیقی متن هم باید بگویم آنچنان نکتهی خاصی برای گفتن وجود ندارد چرا که نه با ساندترکی حماسی و فوقالعاده طرف هستیم و نه با ساندترکی ضعیف و ناامیدکننده. در واقع باید گفت در بخش موسیقی و صداگذاری The Ascent انتظارات را به خوبی برآورده ساخته است.
سخن پایانی:
بازی The Ascent هر چند جذاب و سرگرمکننده است و خصوصا به صورت Co-op تجربهای دلنشین و خاطرهانگیز ارائه میدهد، اما متاسفانه بازی از مشکلات بزرگ و کوچک زیادی رنج میبرد. از تنوع پایین دشمنان گرفته، تا یکنواختی بازی در نیمهی دوم و عدم بالانس سختی بازی در برخی مراحل پایانی. اگر از مشترکین گیم پس هستید در تجربهی این بازی شک نکنید اما به یاد داشته باشید که باید انتظارات را در سطح معقول نگه دارید.
-