یک سال بعد از تبدیل شدن جین ساکای بهارتشی تکنفره که با اسم شبح لرزه بهاندام سربازان مغول میانداخت، کمتر از یک هفتهی دیگر باز هم با شبح و روایت شدن داستانی دیگر از ماجراجوییهای او برای نجات کشورش، بهژاپن فئودال سفر خواهیم کرد. کمتر شخصی (از جمله خودم) پیدا میشد که انتظار چنین موردی را داشته باشد؛ بعد از عرضهی موفقیتآمیز گوست آو سوشیما (Ghost of Tsushima) و پاسخ بهتمامی درخواستها و انتقادهای کاربران از طریق عرضهی آپدیتهای مختلف، و صدالبته بعد از عرضهی یک حالت آنلاین کاملا رایگان که حدودا ۴۰ ساعت محتوا را بهبازی میآورد، انتظار نمیرفت که ساکرپانچ پا را فراتر گذاشته و با یک محتوای داستانی جدید بازگردد؛ آن هم یک سال بعد از عرضهی گوست.
محتوای داستانی جدید بازی گوست آو سوشیما با نام «جزیرهی ایکی/Iki Island» مدتی پیش بهصورت رسمی معرفی شد. در این محتوا، جین ساکای باید بهجزیرهی ایکی رفته و اوضاع متشنج این منطقه را بررسی کند. وضعیتی که بهواسطهی هجوم پرشمار و مرگبار سربازان مغول ایجاد شده و حالا، جین دوباره باید در کالبد شوالیهی سیاه زمینهای فئودالی، در میدانهای نبرد عروج کرده و بهاین ندای وظیفه، پاسخ بدهد. گوست آو سوشیما اثری است که پیشزمینهی تمامی اتفاقات داستانش برپایهی حقایق تاریخی نوشته و پرداخته شده است. همانطور که قصهی جین طی گوست آو سوشیما در دل وقایع تاریخی سال ۱۲۷۴ میلادی (اولین تهاجم مغولستان بهخاک ژاپن) جریان داشت، قصهی محتوای «ایکی» نیز کاملا برپایهی حقایق تاریخی نوشته شده و پیشینهی تاریخی دارد. درنتیجه، در این مقاله بهمرور حوادث تاریخیِ حمله مغول بهجزیرهی ایکیشیما میپردازیم تا برای داستان این محتوای جدید از بازی گوست آو سوشیما، آماده شده و با بستر داستانی اتفاقات این محتوای جدید بیشتر آشنا شویم.
سنگ میمون در جزیره ایکیشیما، معروفترین جاذبهی توریستی این منطقه است و در بازی گوست آو سوشیما هم یکی از مهمترین بخشهای محیط بازی خواهد بود
اگر یادتان باشد حدود دو سال قبل و با مقالهی «نگاهی بهوقایع تاریخی که داستان Ghost of Tsushima را شکل میدهند» اتفاقات، دلایل و پیشینهی تاریخی حملهی مغولستان بهژاپن (مخصوصا جزیرهی سوشیما) را بررسی کردیم تا با مقیاس داستانی Ghost of Tsushima آشنا شویم و یکسری تئوری را هم پیرامون قصهی گوست مطرح کردیم (تئوریهایی که همه بهشکلی عجیب درست از آب درآمدند!)؛ در آن مطلب حتی پیرامون وقایع جزیرهی ایکی هم صحبت کردیم. قبل از خواندن این مطلب، پیشنهاد میکنم یک نگاه بهآن مقاله بیندازید تا با کلیت موضوعی که قرار است سراغش برویم، آشنا باشید. اما اگر آن مطلب را هم نخواندهاید مشکلی وجود ندارد چرا که الان یک مرور کوتاه از اتفاقات حملهی مغولستان بهژاپن خواهیم داشت.
مغولستان و حاکمانش در زمان گشایشها، جنگها و خونخواریهای معروفشان، بهجزیرهی ژاپن میرسند و ابتدا سعی میکنند از مسیر دیپلماسی ژاپن را تسلیم کنند. ژاپنیها اما زیرِ بار نمیروند و همین موضوع بهدرگرفتن یک جنگ بزرگ و خونین میانجامد. مغولستان با کمک چین و کره، لشگری عظیم را بهسمت ژاپن میفرستد. در سال ۱۲۷۴ میلادی نیروهای مغول وارد خاک ژاپن میشوند. جزیرهی سوشیما اولین بخش از خاک ژاپن است که تسلیم مغولستان میشود. بعد از سوشیما نوبت بهایکی میرسد. مغولها با تصاحب این جزیرهها، آنقدر جلو میروند تا بهاصلیترین منطقهی ژاپن یعنی جزیرهی کیوشو (که دولت سلطنتی ژاپن در آن قرار داشت) میرسند. طی نبردِ کیوشو، تاکتیکهای خاص ژاپنیها باعث عقبنشینی سربازان مغول میشود و اینجاست که وزش طوفانِ کامیکازه (باد الهی) نیروهای مغول را در هم میشکند و آنها را مغلوب میسازد.
نیروهای مغول در سال ۱۲۸۱ یک بار دیگر شانس خود را برای تصاحب ژاپن امتحان میکنند. ژاپنیها اینبار قویتر از همیشه واکنش نشان میدهند اما باز هم تا آخرین لحظات، این نیروهای مغول بودند که دستِ بالا را داشتند. در این جنگ بازهم کامیکازه بود که شروع بهوزیدن کرد و نیروهای مغول را شکست داد. قصهی بازی گوست آو سوشیما در جریان حملهی اول مغولستان بهژاپن جریان داشت (یعنی سال ۱۲۷۴ - دورهی کاماکورا از سالهای قرون وسطیِ ژاپن). تصرف سوشیما و حمله بهایکیشیما حدود ۱۰ روز بهطول انجامید. در بازی گوست آو سوشیما هم بعد از پایان Act 1، قصهی ایکیشیما در دسترس قرار میگیرد. اما حالا بیایید اتفاقات جنگ مغولستان و ساموراییهای ایکیشیما را با جزئیات بیشتری، بررسی کنیم.
ترتیب عملیاتی تسخیر ژاپن؛ مغولها ابتدا بهسوشیما، سپس بهایکی و پس از آن بههیرادو و هاکاتا حمله کردند تا در نهایت بتوانند دولت سلطنتی در کیوشو را بهزانو دربیاورند. اینکه حملهی مغولیها در اکتبر یا نوامبر آغاز شده بود یا نه، محل بحث است و هنوز تاریخ دقیق آن مشخص نیست.
نبرد ایکیشیما
درپی حرکت بهسمت کیوشو و کاماکورا (بهترتیب پایتخت سلطنتی و نظامی ژاپن در آن زمان) نیروهای مغول ابتدای سوشیما را تصرف کردند و مقصد بعدی آنها، جزیرهی ایکیشیما بود که در ۸۰ کیلومتری سوشیما قرار داشت. نزدیک بودن ایکی بهسوشیما کاری کرد تا مغولها خیلی سریع بعد از سوشیما، طعمهی بعدیشان را پیدا کنند. حمله به جزیرهی ایکی، پیش از سوشیما برنامهریزی شده بود. یک ناوگان با ۹۰۰ فروند کشتی و ۴۰ هزار سرباز از جزیرهی «هاپپو» در کره، بهسمت سوشیما و ایکی حرکت کردند.
تهاجم خونین و مرگبار مغولستان بهسوشیما آنقدر دیوانهوار و عظیم بود که خبرش خیلی سریع در سایر جزیرهها و مناطق اطراف سوشیما پخش شد. حاکم جزیره ایکی که «سایهمون-نو-جو کاگهتاکا» نام داشت، برای پیشگیری از شکست مقابل نیروهای مغول خیلی سریع یک قایق را بهسمت کیوشو فرستاد تا این خطر بزرگ را بهمقامات و گردانندگان کشور مخابره کند و از آنها کمک بخواهد. بهموازات این کار، او تمام نیروهای نظامی جزیرهی ایکی را فراخواند تا برای نبرد احتمالی با ارتش مغولستان آماده شوند. ساموراییها و نیروهای نظامی محافظ جزیره ایکی آنقدرها هم زیاد نبودند؛ تعداد بالایی از اهالی ایکی را ماهیگیرها و دریانوردان شکل میدادند. این افراد که از اقدامات وحشیانهی ارتش مغولستان در سوشیما باخبر شده بودند، میدانستند که تسلیم شدن دربرابر مغولها با مرگ بهبدترین شکل ممکن مترادف خواهد بود؛ بنابراین، نیروهای مردمی جزیره ایکی متشکل از دریانوردان و ماهیگیرها درکنار ساموراییهای کمتعداد جزیره، برای دفاع از خانه و خانوادهشان اعلام آمادگی کردند.
اشخاص غیرنظامی ساکن در ایکی بهمنظور دفاع از جزیره و حضور در جنگ، سراغ کاگهتاکا میروند و او را نسبت بهاین موضوع، مطلع و متقاعد میکنند که خواهان دفاع از جزیره تا آخرین قطرهی خونشان هستند. کاگهتاکا هم که از احساس مسئولیت و شجاعت مردمانش بهوجد آمده بود، همهی آنها را بهقلعهی اصلی جزیره ایکی میبرد و ضمن ترسیم کردن تکنیکهای جنگی و سیستمهای نظامی برای دفاع از جزیره، آنها را با ادواتی مثل نیزههای شکاری، شمشیرهای زنگزده، میلههای تیز، چماغ، سنگوسنگریزه در گونی (!) و هر چیزی که در دست بگیرند و بتوانند با استفاده از آن با مغولها بجنگند، مسلح کرد.
کاگهتاکا در ادامه تصمیم گرفت تا خانواده، همسر و فرزندان اشخاص مدافع جزیره را بهقلعهی ایکیشیما بیاورد تا مدافعان جزیره از بابت سلامتی خانوادهی خود نگرانی نداشته باشند. این قلعهی بزرگ که با نام «قلعهی هونوتسومه» شناخته میشد، آنقدر از منظر معماری و ساختار دفاعی مطمئن بود تا کاگهکاتا از آن بهعنوان پناهگاهِ اشخاص غیرنظامی جزیره استفاده کند. پس از آن، کاگهتاکا سراغ سربازان و مدافعان ایکی میرود و چنین صحبتی را با آنها درمیان میگذارد:
«پیروزی در جنگ هرگز بهبرتری ادوات جنگی یا بالاتر بودن تعداد سربازان ارتباط ندارد؛ گروهی که اتحاد بیشتری دارد پیروز میشود. حالا من در قلعهی ایکی از خانواده، همسر و فرزندان شما محافظت خواهم کرد تا نگرانشان نباشید؛ از آنها بهبهترین شکل ممکن محافظت خواهد شد. ای مردان وفادار و دلیر! بیایید از جزیرهای که ما فرزندانش هستیم، از صمیم قلب و جان و وفاداریمان محافظت کنیم.»
در تاریخ ۱۳ نوامبر سال ۱۲۷۴ میلادی، همان نیروهای مغول که سوشیما را تصرف کرده بودند، به ایکی میرسند و جنگ در ایکیشیما آغاز میشود. صحبتهای کاگهتاکا آنقدر برای مدافعان جزیره محترم و مهم بود که همه از دل و جان برای دفاع از جزیره، بهجنگ مغولها رفتند و در این راه، فدا شدند. دوباره همان جریان که در سوشیما افتاده بود، سربازان و مدافعان ایکی را هم گرفتار کرد؛ آنها که با تکنیکهای خاص و جدید سربازان مغول آشنایی نداشتند، یکی پس از دیگری جان خود را از دست دادند؛ تودهی جهنمی سربازان مغول بهاندازهای عظیم و مرگبار بود که هیچ راهی جز مرگ را در برابر سربازان و نیروهای داوطلب جزیرهی ایکی قرار نمیداد. تودهی عظیم سربازان مغول گروههای مدافع ایکی را یکی پس از دیگری در خود حل میکرد و جلو میرفت. سرعت پیشروی مغولها آنقدر زیاد و آمار کشته شدگان ایکی آنقدر بالا بود تا نیروهای باقیمانده و فرماندار ایکی، همه بهعقبنشینی و فرار بهقلعهی اصلی جزیره مجبور شوند.
تعداد بسیار زیادی از مدافعان ایکی در مسیر بازگشت بهقلعه کشته شدند. کاگهتاکا و آن تعداد از مدافعان جزیره که زنده مانده بودند و توانستند خودشان را بهقلعه برسانند، حالا باید منتظر میماندند تا نیروهای کمکی از دولت نظامی بهدادشان برسد. با غروب آفتاب و رسیدن شب، کمی از شدت تهاجم مغولیها کاسته شد. قلعهی جزیرهی ایکی حالا در محاصرهی نیروهای مغول قرار داشت. یک محاصرهی بینهایت سنگین و سخت که مشاهبش در جنگ سوشیما دیده نشده بود. با طلوع خورشید و شروع روز بعد، این مغولها بودند که دوباره بر طبل جنگ کوبیدند. مدافعان ایکی حالا آماده بودند تا یک بار دیگر شانس خود در دفاع از جزیره را امتحان کنند. درحالی که نمیدانستند قرار است یکی از تلخترین روزهای تاریخ جزیرهی ایکی را زندگی کنند!
سقوط ایکیشیما
صبح ۱۴ نوامبر با حملهی دیوانهوار سربازان مغول بهقلعهی ایکیشیما آغاز میشود. آنها هر سیستم دفاعی و هر دیواری که در مقابل خود میدیدند را تخریب میکردند تا بهاصلیترین قسمت از قلعه برسند. با وجود اینکه ساختار قلعهی ایکیشیما بسیار محکم و غیرقابل تخریب بهنظر میرسید اما امواج سربازان مغول هم تمامی نداشت؛ آنها با عظمی خلالناپذیر، در و دیوار قلعه را تخریب میکردند و خیال عقبنشینی و بیخیال شدن هم نداشتند. در پایان و با ضربههای مهیب، یکی از دربهای قلعه شکست و حالا سربازان مغول میتوانستند وارد قلعه شوند. کاگهکاتا در این لحظه با هزاران نفر از مدافعان ایکی، بهدریای سربازان مغول یورش برد و آنها را بهعقبنشینی وادار کرد. درحالی که بارقههای امید کمکم داشت خودش را در دل ساموراییهای کمتعداد ایکی نشان میداد، گلولهای بزرگ و آتشین از سوی مغولها، قلعهی هونوتسومه را بهآتش میکشد.
حالا که دژ ایکیشیما به عقبنشینی بیشتر مجبور شده بود و سربازان مغول دست بالا را داشتند، کاگهتاکا تصمیم میگیرد تا دخترش «کاتسوراهیمه» را بهدست یکی از یاران وفادارش یعنی «سوزابورو» بسپارد تا دخترک را بهکیوشو ببرد و امپراتور را از خطر مغولستان آگاه کند. سوزابورو با وجود مخالفتها و تلاشش برای ماندن در رکاب کاگهکاتا و فدا شدن در مسیر دفاع از ایکیشیما، در پایان قبول میکند تا کاتسوراهیمه را از ایکی خارج کند. یکی از خدمتکاران همسر کاگهتاکا با نام «اومهگایه» نیز تا ساحل جزیرهی ایکی همراه کاتسوراهیمه و سوزابورو رفت تا از آنها محافظت کند. در پایان و درحالی که سوزابورو از اومهگایه میخواست تا رسیدن بهجزیرهی کیوشو همراهشان باشد، اومهگایه تصمیم گرفت تا آخرین لحظه و آخرین قطرهی خون، کنار کاگهتاکا بماند و از ایکی دفاع کند.
سفر کاتسوراهیمه بهسمت کیوشو و دولت نظامی (باکوفو) و دولت سلطنتی (دازایفو) با یک تراژدی انسانی بزرگ آغاز شد. کاتسورا که مرگ تدریجی پدر، مادر و مردمان ایکیشیما را بهچشم خود دید، حالا باید تمامی این اسرار را بهکیوشو ببرد؛ بیآنکه بداند سفرش خیلی زود و با یک تراژدی دیگر بهپایان خواهد رسید. قایق کاتسوراهیمه و سوزابورو در میانهی راه بهسمت کیوشو، با یکی از کشتیهای بزرگ مغولی مواجه میشود. مغولها مثل همیشه در مواجهه با یک قایق غریبه، بارش تیر را برایشان تدارک میبینند و اینجاست که کاتسوراهیمه نیز از دنیا میرود. سوزابورو از بارش تیر مغولها جان سالم بهدر میبرد؛ در اسناد تاریخی آمده که سوزابورو با زخمهایی عمیق و کشنده وارد کیوشو میشود و ماموریتش را انجام میدهد.
بهموازات اتفاقاتی که برای کاتسوراهیمه و سوزابورو رخ داد، ایکیشیما چندین و چند قدم بهسقوط نزدیکتر شد. سربازان مغول حالا از ساموراییها و مدافعان ایکی بهعنوان سپرهای انسانی استفاده میکردند و شانس پیروزی برای سربازان کاگهتاکا تقریبا غیرممکن شده بود؛ آنها دیگر باید بهترین روش برای مرگ را انتخاب میکردند. دریایی از سربازان مغول در صحن اصلی قلعهی ایکی، درحالی که تمامی نظامیان و اشخاص غیرنظامیِ ساکن ایکی را بهعنوان سپر انسانی گرفته بودند، حالا فقط یک مانع را دربرابر خود میدیدند و آن هم کاگهتاکا و آخرین دسته از سربازانش بودند. در این لحظه بود که آخرین سربازان کاگه دل بهدریای مغولها زدند و زیر بارش سنگین خون، در آن حل شدند. سپس یک رسته از سوارهنظامهای مغول با اسبهایی خونین بهمحیط قلعه آمدند.
کاگهتاکا پس از مواجه شدن با این صحنههای دیوانهوار، وارد بخش شخصی قلعهاش شده تا آخرین لحظات زندگی خود را در کنار همسرش بگذراند. کاگهتاکا و همسرش کنار هشت تن از محافظشان، در دل شعلههای آتش قلعهی هونوتسومه همراه با تمامی سربازان و اشخاص غیرنظامی جزیرهی ایکی بهخاکستر تبدیل میشوند. پس از سوختن کامل قلعهی بزرگ جزیرهی ایکی، حالا این جزیره هم مثل سوشیما تسلیم مغولها شده است. سایر اشخاص غیرنظامی اعم از زنان، مردان و کودکان بهاسارت مغولها درآمدند. مغولها مثل رفتاری که با غیرنظامیان سوشیما داشتند، ساکنان ایکیشیما را هم با عبور دادن یک طناب بزرگ از کف دستانشان، بهیکدگیر و بهیک کشتی بزرگ وصل کردند. همین عبور دادن طناب از کف دستان مردم، اتصال آنها به این طناب و اتصال طناب بهکشتی، شدت وحشیگری نیروهای مغول را بهبهترین شکل ممکن بازتاب میدهد.
پس از تصرف ایکی، سربازان مغول بهسمت کیوشو حرکت کردند تا با تصرف دولت سلطنتی ژاپن، قدمی بزرگ در راستای تضعیف مقاومت ژاپنیها برداشته باشند.
ارتباط زمینهی تاریخی جزیره ایکی با داستان Ghost of Tsushima: Iki island
داستان محتوای الحاقی ایکی در پایان Act 1 از قصهی جین ساکای در «گوست آو سوشیما» جریان پیدا میکند. از آنجایی که از نظر تاریخی، حمله به ایکی حدود ۲ هفته بعد از جنگ سوشیما انجام میشود، شروع شدن قصهاش بعد از پایان اکت ۱ توجیه میشود. بعد از پایان اکت ۱، جین ساکای از حملهی مغولها به ایکی باخبر میشود و خود را بهاین جزیره میرساند. در جزیرهی ایکی اما همهچیز احتمالا بدتر از آن است که انتظار میرود. یکی از فرماندهان ایکی با نام «انخسر خاتون» که او را با لفظ «عقاب» میشناسند، قرار است حسابی جین ساکای را بهچالش بکشد.
انخسر خاتون ظاهرا از یک سری مواد شیمیایی وحشتآور استفاده میکند که باعث آسیب روحی/روانی افراد میشود. بههمین دلیل، جین ساکای حین مبارزه با او، آسیب روحی احتمالا شدید را باید تحمل کند. در تریلرهای بازی دیدیم که جین در زمان مبارزه با انخسر، دچار توهم شده و دوران کودکیاش را بهیاد میآورد. گفته شده که بستهی الحاقی ایکی، سراغ زخمهای درماننشدهی روحیِ جین ساکای خواهد رفت. احتمالا در این محتوا، بیشتر از قبل با کودکی جین و روابطش با خانواده و چگونگی سامورایی شدنش، آشنا خواهیم شد؛ حدس میزنم که قسمت مهمی از محتوای این قصه، سراغ رابطهی جین و پدرش و صدالبته، سراغ عذاب وجدان جین پیرامون اتفاقاتی که به مرگ پدرش ختم شدند، خواهد رفت.
در داستان ایکیشیما هر اتفاقی ممکن است رخ بدهد. ممکن است یک روایت سهپردهای را شاهد باشیم که در آن، جین ابتدا از انخسر شکست میخورد و پس از مسلط شدن بر اوضاع و آگاهی از انگیزهی مغولها، برگردد و کارشان را یکسره بکند. از طرفی، ساکرپانچ میتواند کاملا بهحوادث تاریخی این جزیره تکیه بزند و روایتی تلخ اما واقعگرایانه را ترتیب بدهد؛ قصهای که در پایان، ایکی سقوط میکند و انخسر بهعنوان یکی از اصلیترین شخصیتمنفیهای دنبالهی گوست، مطرح میشود (گروهی متشکل از کاراکترهای مختلف - مثل Wild Hunt - که انخسر یکی از آنها است). شخصا بعید میدانم چنین روایت تلخی را در این بستهی الحاقی ببینیم و مثل قصهی اصلی، یک داستان قهرمانانه را در ایکی تجربه کنیم. مخصوصا که وضعیت تهاجم بهایکی و محاصرهی قلعهی این جزیره، کاملا بهمرحلهی «شبح یاریکاوا» شباهت دارد؛ تصور کردن قلعهی ایکی در محاصره و جین ساکای در میانهی میدان درحال لتوپار کردن مغولها و محافظت از ساکنان بینوای ایکی آنهم زمانی که موزیک خارقالعادهی شیگرو اومهبایاشی و ایلان اشکری درحال نواخته شدن است، هیجانانگیز بهنظر میرسد!
باید صبر کنیم و ببینیم که تازهترین مرحله از سفر حماسیِ شبح سوشیما، بهچه شکلی طی خواهد شد. محتوای Iki Island در تاریخ ۲۹ مرداد راهی پلی استیشن 4 و پلی استیشن 5 خواهد شد. خرید این محتوا با قیمت ۲۰ دلار هماکنون برای دارندگان نسخهی پایهی گوست او سوشیما امکانپذیر است.
-