سعید پیردوست با نام اصلی علیرضا پیردوست در سال 1319 در تهران متولد شد و تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد. او از سال 1350 فعالیت هنری خود را با ایفای نقش در فیلم خاک شروع کرد.

1

کارمند اداره پست

من در یکی از جنوبی ترین مناطق تهران کوچه آبشار و بازارچه حمام نواب به دنیا آمدم. پدر و مادرم آدم های بسیار ساده ای بودند و زندگی ما هم ساده و معمولی بود. پدرم کارمند اداره پست بود. شرایط زندگی مان طوری بود که مجبور بودم کار کنم تا زندگی ام را بچرخانم به همین دلیل بعد از گرفتن دیپلم سرکار رفتم.

 

بچه محل مسعود کیمیایی

کارهای مختلفی کردم یک دوره ای کارمند بانک بودم، بعد رفتم شرکت ماک و در بخش مالی ـ اداری آنجا مشغول کار شدم که آخرین پستم در این شرکت مدیر امور مالی بود. تا سال 67 در این شرکت کار کردم. البته سال 51 بود که کارم را در سینما با آقای کیمیایی که از دوستان و بچه محله بودیم شروع کردم.

 

 


عشق به سینما

سینما عشق ما بود. از همان بچگی به نمایش و سینما علاقه مند بودیم. آقای کیمیایی از بچگی عاشق کارگردانی بود. آقای قریبیان بازیگری را دوست داشت و بازیگر مورد علاقه اش کرک داگلاس بود و من گریگوری پِک را دوست داشتم. دوستانم چون شرایط زندگی بهتری داشتند، حرفه سینما را ادامه دادند اما من مجبور بودم برای تامین مخارج زندگی ام کار کنم .

 

از رفاقت تا همکاری با کیمیایی

گذشته از رفاقتی که از آن زمان تا به امروز میان سعید پیردوست و مسعود کیمیایی وجود داشته، آغاز فعالیت سینمایی او نیز به همراه کیمیایی بوده است. او در فیلم خاک ساخته مسعود کیمیایی که گویا خود پیردوست پیشنهاد بازی در آن را به کیمیایی داده بود برای اولین بار بازی در سینما را تجربه کرد.

«فارغ از این که با مسعود کیمیایی رفیق بودیم، همیشه با عشق و علاقه در کارهایش حضور داشتم. تا سال 51، 52 که تصمیم به ساخت فیلم خاک گرفت. در آن زمان از او خواستم که برای یکی از کاراکترهای آن فیلم تستی روی من بزند و اگر مناسب بود در آن فیلم حضور داشته باشم؛ در نهایت نیز نقش قهوه چی در این فیلم را ایفا کردم که اتفاقا در انتهای فیلم، فیلم روی چهره همین قهوه چی تمام می شود. خاطرم هست که در آن زمان کارمند یک شرکت دولتی بودم و برای بازی در آن مرخصی گرفتم. در نهایت نیز به همراه تیم فیلمبرداری به سمت اندیمشک که لوکیشن فیلم در آنجا بود، حرکت کردیم. من برای «خاک» با تمام وجود کار کردم. این فیلم خاطره بسیار خوبی در ذهن من حک کرد.»

 

2


سعید پیردوست در فیلم گوزن ها

یک سال بعد از آن بود که کیمیایی به سراغ ساخت فیلم «گوزن ها» رفت؛ فیلمی که به خودی خود از جاودانه های تاریخ سینمای ایران است و از هر نظر ماندگار. سعید پیردوست در این فیلم کیمیایی نیز ایفاگر نقشی بود و به گفته خودش این فیلم از آن هایی است که هرگز فراموش نمی کند:«سال 1353 بود که «گوزن ها» ساخته شد و خوشبختانه باز هم من در آن فیلم در سکانسی به یادماندنی و ماندگار حضور یافتم. «گوزن ها» از آن دست فیلم هایی است که هیچ گاه فراموش نمی کنم، با فیلم نامه و کارگردانی قوی که طبعا نتیجه مطلوبی هم داشت.»

 

 


سینمای امروز بیمار است

سعید پیردوست بازیگری است که به خاطر عشقش کار می کند؛ عشقی که به سینما دارد و در واژه واژه حرف هایش می توان این عشق را احساس کرد؛ اما با تمام عشقی که دارد از حال و روز سینمای امروز خشنود نیست. سینمایی که به اعتقاد او دوران نقاهت و بیماری خود را سپری می کند:«من با عشق وارد این سینما شدم و کارکردم، همیشه هم خودم را یکی از کوچک ترین اعضای این سینما می دانم و آرزو می کنم لیاقت این هنر را داشته باشم؛ اما حقیقت تلخی که امرزو پیش روی ماست این است که سینمای امروز ما به نوعی بیمار است. شاید این مشکل بیش از همه به ضعف فیلم نامه های مان برگردد، فیلم نامه هایی که نگاهی سطحی و گذرا دارند و قصه های شان آن گونه که باید و شاید قوی نیست.

 

 


عشقی که در گذشته بود امروز دیگر نیست

از سوی دیگر معیار بازیگران متفاوت شده است. نگاه شان بیزنسی شده است و به این هنر به شکل یک تجارت نگاه می کنند. درواقع مقدار پولی که برای یک کار می گیرند بیش از هر چیز برای شان اهمیت دارد. نمی دانم، شاید آن عشقی که در گذشته بود امروز دیگر نیست. البته این به معنای خوب نبودن بازیگران سینمای ما نیست، من منکر هنر آن ها نمی شوم، اتفاقا سینمای ایران شاید بهترین بازیگران را داشته باشد اما متاسفانه مشکل این جاست که در شرایط خوبی از آن ها استفاده نمی شود.»

گلایه های سعید پیردوست

از رفتاری که با پیشکسوتان سینمای ایران می شود هم گله مند است. از این که خبری از نام های قدیمی نمی گیرند؛ این که کجایی؟ چه می کنی؟ حال و روزت چگونه است؟ می گوید یک سال آزگار است که یک تلفن به او نشده که توی بازیگر حال و روزت چگونه است:«سینمای ما پتانسیل های زیادی دارد، پیشکسوتانی دارد مثل عزت الله انتظامی، جمشید مشایخی، علی نصیریان، محمدعلی کشاورز و... اما مهم این است که به آن ها بها داده شود، از هنرشان استفاده شود و از حال و روزشان باخبر باشیم.

 

فعالیت هنری سعید پیردوست 

سعید پیردوست از هم محله ای های مسعود کیمیایی است و همه بازی خوب وی را در فیلم پاورچین مهران مدیری به یاد داریم. صدایش خسته است. از پشت تلفن می توان چهره شاد و سرحالش در سریال پاورچین، شب های برره و… را به یاد آورد اما این صدای خسته با آن چهره ذهنی چندان هماهنگی ندارد.

نحوه ورود به سینما

دیپلم که گرفتم دوست داشتم مثل بقیه دوستانم (مسعود کیمیایی، فرامرز قریبیان، اسفندیار منفردزاده و…) وارد کار سینما شوم. اما چون شرایط زندگی ام فرق می کرد، نتوانستم. اما آنقدر این حرفه را دوست داشتم که سال 51 از آقای کیمیایی خواستم در فیلم هایش به من نقش بدهد و او هم نقشی کوتاه در فیلم خاک به من داد و این گونه بود که وارد سینما شدم.

3

علت کم کاری سعید پیردوست

سعید پیردوست بازیگر تئاتر، سینما و تلویزیون درباره دلایل کم کاری خود گفت:با توجه به شرایط سن و سال و تجربه ای که امثال من در این عرصه دارند نباید دنبال تهیه کننده و کارگردان برویم که به ما کار بدهند بلکه آنها با تشخیصشان باید تصمیم بگیرند که برای بازی در یک نقش سعید پیردوست به عنوان بازیگر حضور داشته باشد.

فراموش شده بودم

مدتی بود که کاملا فراموش شده بودم ولی حالا دوباره با سریال 87 متر کیانوش عیاری قسمت شد که بازی کنم. وقتی در سینمایمان پیرمرد، پدر، پسر و همه نوع سن وجود دارد نباید برای نقش ها بازیگران جوان را گریم کرده و پیر کنیم یا بالعکس بازیگران سال خورده را با گریم جوان کنیم یا مرد را تبدیل به زن و زن را تبدیل به مرد کنیم. این مسائل است که باعث می شود افراد با آثار و قصه ها ارتباط برقرار نکرده، منزوی می شوند و امیدوارم همه چیز در جای خود قرار گیرد.

 

-