چرا افراد به یکدیگر دروغ میگویند؟ روانشناسی افراد دروغگو به ما چه چیزی درمورد این افراد میگوید؟ در این مقاله میخواهیم بفهمیم که انواع دروغ در روانشناسی چیست و همچنین به علت آن نیز پی ببریم.

همه ما در زندگیمان ممکن است این کار را انجام بدهیم. برخی از افراد هستند که دروغگویی را به قدری حرفه ای و به صورت مکرر انجام میدهند که ما تنها میتوانیم به آن ها لقب دروغگوی حرفه ای را نسبت دهیم. اما مسئله ای که شاید ما انسان ها درنظر نمیگیریم این است که رفتارهای ما میتوانند به مرور زمان ما را به راحتی تغییر بدهند! دروغ گفتن هم از این قاعده مستثنی نیست.

 
 

متاسفانه ما این مسئله را در اطرافمان نیز بسیار زیاد میبینیم. در تلویزیون دروغ میگویند، در تلفن های همراه دروغ میگویند، به طور کلی هر جایی را که نگاه میکنیم در جامعه امروزی آغشته به این مسئلۀ اذیت کننده است.

11

روانشناسی افراد دروغگو | دروغ چیست؟

در منابع مختلف دروغ را به عنوان یک ادعا مطرح کرده اند که به منظور پوشاندن حقیقت یا به قصد فریب دادن مورد استفاده قرار میگیرد. این عمل ممکن است به صورت سهوی یا عمدی صورت بپذیرد. در کتاب های آسمانی و منابع دینی، دروغ را یکی از رذایل اخلاقی در نظر گرفته اند که خداوند برای آن مجازات سختی را ذکر کرده است.

در یک پژوهش که در بریتانیا انجام گرفته است تخمین زدند که به طور متوسط مردان 109000 و زنان 65000 دروغ را در طول زندگی خود میگویند.

روانشناسی افراد دروغگو | انواع دروغ در روانشناسی

 
 

همانطور که گفته شد افراد هر روزه به اشکال مختلفی به دروغ پردازی روی می آورند. همه افراد مانند هم این کار را انجام نمیدهند. شاید دروغ ها از نظر چیستی یک مسئله واحد باشند اما قطعا ظواهر متعددی دارند. مثلا ما علاوه بر اینکه به دیگران دروغ میگوییم گاهی به خودمان هم دروغ میگوییم.

در ادامه 5 نوع از انواع دروغ را از منظر روانشناسی مورد بحث قرار میدهیم و سپس به روانشناسی افراد دروغگو میپردازیم و آن ها را در چهار دسته بررسی میکنیم:

دروغ سهوی

گاهی ما دروغ میگویم اما واقعا قصد انجام آن را نداریم! به این مورد دروغ سهوی میگویند. برای این دسته از دروغ ها ما هیچگونه برنامه ریزی انجام نمیدهیم و فکر میکنیم که چیزی را که میگوییم حقیقت است اما اینطور نیست.

این دسته از دروغ ها بسیار رایج هستند زیرا در طول روز مسائلی را بازگو میکنیم که عمیقا باور داریم حقیقت هستند اما در واقع دروغی بیش نیستند.

دروغ سفید

این دروغ ها به نوعی برای دیگران مفید هستند. یعنی چه؟ یعنی اینکه ما این دروغ ها را میگوییم که دیگران صدمه نبینند. فرض کنید دوستی دارید که مدتی است رژیم غذایی سختی را تحمل میکند تا وزن خود را کاهش بدهد. از شما میپرسد که آیا لاغر تر شده ام؟ در ظاهر شما تغییر خاصی را مشاهده نمیکنید اما برای اینکه برای او انگیزه ایجاد کنید، میگویید که مقداری لاغر شده است. این همان دروغ سفید است.

دروغ با حذف کردن

در این مدل ما ما تمامی حقیقت را به مخاطب خود نمیگوییم. بخشی از آن را حذف میکنیم بدون آنکه بخش دیگر را بخواهیم تغییری بدهیم. در واقع سعی نمیکنیم که برای مخاطب داستان سازی کنیم فقط آن بخشی را که دوست داریم انتقال میدهیم و بخشی را که به مزاج ما خوش نمی آید پنهان و حذف میکنیم.

انکار دروغ

این نیز یکی از دروغ های بسیار رایج است. فرد سعی میکند که برای پوشاندن دروغ خود دروغ دیگری بساز و برای پوشاندن این دروغ نیز یک دروغ دیگر را سرهم میکند و این چرخه تا جایی که فرد مخاطب به دروغگو اعتماد کند و حرف او را بپذیرد ادامه خواهد داشت. همچنین تلاش میکند که با این روند انکار کند که حقیقت چیز دیگری است.

دروغ مبالغه آمیز

 
 

دروغ های مبالغه آمیز سعی بر پایه بزرگ نمایی موقعیت شکل میگیرند. در این نوع از دروغ ما سعی میکنیم که خود را بسیار بزرگ تر، جذاب تر و بهتر نشان دهیم. در فرهنگ عامه به این کار چاخان کردن نیز میگویند. این دروغ ها را زمانی میگوییم که فضا برای بازگو کردن مناسب و ایده آل باشد.

روانشناسی افراد دروغگو | دسته بندی افراد دروغگو

از منظر روانشناسی افراد دروغگو را میتوان به چهار دسته تقسیم بندی کرد که هرکدام از ما ممکن است در این دسته ها قرار بگیریم. همانطور که گفتیم این افراد ممکن است هم به خود و هم به دیگران دروغ بگویند. این دسته بندی شامل:

فریبکار

این افراد درمورد حقایق به دیگران دروغ میگویند. درواقع همه ما این کار را انجام داده ایم و نمیتوان آن را منحصر به گروهی خاص دانست. دانشمندان معتقدند که کودکان دروغگویی را از سه سالگی یاد میگیرند.

ما زمانی که اقدام به این کار میکنیم خودمان را به جای دیگری میگذاریم و آنچه را که او دوست دارد بشنود را درمورد حقیقت به او میگوییم. زمانی ما میتوانیم به صورت موثر دروغ بگوییم که وارد ذهن فرد مقابلمان شویم و دقیقا بدانیم که او چه چیزی را دوست دارد بشنود.

 
 

دروغ الزاما بد نیست! همانطور که گفتیم گاهی ما از دروغ های سفید برای حفظ روابط اجتماعیمان استفاده میکنیم. مثلا بارها شده است که دوستی از ما بپرسد که حالت چطور است؟ و ما ممکن است روز بسیار بدی را تجربه کرده باشیم اما پاسخ داده ایم: عالی!

اگر دروغ های سفید را کنار بگذاریم، همانطور که گفتیم اگر برای منافع شخصیمان به صورت روتین و عادی به دیگران همواره دروغ بگوییم ممکن است که از گروه های اجتماعی طرد شویم.

دو رو

این افراد در مورد ارزش هایشان یک چیز میگویند اما درعمل خلاف آن رفتار میکنند. آن ها متعهد میشوند که کاری را انجام دادند یا فلان جور باشند اما اعمال آن ها خلاف این ماجرا را ثابت میکند.

دروغ گفتن درمورد ارزش هایمان میتواند بسیار مخرب تر از دروغ گفتن درباره حقایق باشد. وقتی ما میگوییم که مثلا وفاداری برای ما یک ارزش است خودمان در گروه وفاداران قرار داده ایم. این بدان معنا می باشد که اطرافیان میتوانند روی من در آینده به عنوان یک فرد وفادار حساب باز کنند. اگر خلاف این ارزشی که بیان کرده ایم رفتار کنیم اعتماد اطرافیانمان را به طرز وحشتناکی نابود خواهیم کرد.

 
 

حتی این عمل ما ممکن است باعث شود که دیگران نه تنها نسبت به ما بلکه نسبت به بقیه هم بی اعتماد شوند و دیگر روی کسی حساب باز نکنند.

این مدل از دروغگویی را در میان سیاست مداران بسیار بسیار زیاد مشاهده میکنیم. کسانی که دم از حق الناس میزنند اما چند روز بعد با پول های کلان سر از کشور های بیگانه در می آورند.

متوهم

همه ما به خودمان دروغ میگوییم. گاهی اوقات هضم واقعیت ها برای ما بسیار دشوار است و حال ما را بد میکنند. در این مواقع ترجیح میدهیم که به خودمان دروغ بگوییم.

درواقع افرادی که از نظر سلامت روانشناختی در وضعیت خوبی به سر میبرند از این مکانیزم استفاده میکنند اما در آن افراط انجام نمیدهند. طبق نظریه فروید مکانیزم انکار مبین این مسئله است. در این مکانیزم فرد واقعیاتی را که دوست ندارد انکار میکند.

به صورت مثال بازیکن متوسطی را فرض کنید که با خود میگوید من برای تیم مفید هستم و حضور من برای تیم ضروری می باشد. یا همسری را تصور کنید که خودش را دائما متقاعد میکند که به او خیانت نمیشود. در واقع ما سعی میکنیم که با خودفریبی حالمان را بهتر کنیم. البته این مسئله واقعیت را تغییر نمیدهد و فقط تاثیر مسکن مانند دارد.

 

درمانده

افراد گاهی به خودشان درمورد ارزش هایشان نیز دروغ میگویند. دوست دارند خودشان را بهتر، قابل اعتماد تر یا سخت کوش تر از چیزی که هستند ببینند اما در عمل خلاف این مسئله ثابت میشود.

این افراد خودشان را به دو بخش تقسیم میکنند. یک آن بخشی که دوست دارند باشند و دو آن بخشی که هستند. هرچقدر افراد به خودشان بیشتر دروغ بگویند شکاف بین این دو بیشتر میشود. اینگونه افراد دچار شکست های شخصیتی فراوان و ضعیف شدن اعتماد به نفس میشوند.

ارزش های ما آینده ما را شکل میدهند. زمانی که ما نسبت به این مسئله با خودمان صادق نباشیم نمیتوانیم بگوییم که در آینده چگونه شخصیتی خواهیم داشت. این یعنی نداشتن ثبات شخصیتی.

-