آدرنو جامعه شناس آلمانی در نظریه صنعت فرهنگ خود اشاره به ناگفته‌های موسیقی دارد. او در بخشی از نظریاتش اشاره به این گزاره دارد که «هر کوششی برای توضیح فلسفی موسیقی، اول از همه باید تصدیق کند که هنر نیازمند فلسفه است. فلسفه‌ای که آن را تفسیر کند تا چیزی را بگوید، این در حالی است که هنر آنچه را می‌گوید فقط از طریق نگفتن آن می‌تواند بگوید».

این دوگانگی در خوانایی و ناخوانایی موسیقی همواره محل اعجاب مخاطب و البته خلاقیت بی‌پایان برای هنرمند بوده است.

موسیقی در آثار سروش صحت نه تنها به عنوان یک عنصر هویت‌بخش نمایش و پیش‌برنده داستان، بلکه به مثابه یک مولفه کاملا مستقل و غنی، پیام و هدفی هنرمندانه را دنبال می‌کند. به بهانه انتشار اثر تازه صحت «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» به نقش موسیقی در آثار او نظری انداخته‌ایم.

 

1

 

سروش صحت در مجموعه‌های تلویزیونی خود عموما با هنرمندان شناخته شده و خلاق موسیقی همکاری کرده است. هنرمندانی از رسته‌های تلفیقی، پاپ، کلاسیک و سنتی؛ از سریال «پژمان» و گروه «دنگ شو» گرفته تا «مگه تموم عمر چند تا بهاره» و پیمان یزدانیان. به نظر می‌رسد نگاه صحت به موسیقی کاملا در راستای رساندن پیام فلسفی هنر به مخاطب است. پیامی همراه با رمز و رازی قابل کشف و جستجو برای تماشاگر و البته تجویز فرصتی برای تاملش نسبت به آنچه در داستان گذشته است. موسیقی گاه در خدمت ادارک درام است، گاه چاشنی طنازانه‌ای با طعمی متفاوت به صحنه کمدی و در خدمت خلق و پرورش آن. موسیقی برای صحت هم ابزار است و هم هدف. این نگاه همه‌جانبه‌گرایانه صحت فرصت‌های ویژه‌ای را برای او در آثارش به وجود آورده است.

اگر بخواهیم از نخستین مجموعه‌های مستقل او صحبت کنیم، می‌رسیم به سریال «پژمان». صحت در این مجموعه با گروه «دنگ شو» همراه شد که آن فضای گذر عمر و افسوس‌هایش و البته طنز موجود در ماجرای تمام شدن عمر حرفه‌ای شخصیت اول داستان (با بازی پژمان جمشیدی) را به خوبی روایت کند. طاها پارسا و رضا شایا که در آن سال‌ها شنوندگان زیادی را با دنگ شو همراه کرده بودند با ترانه‌ای از افشین یداللهی تیتراژ پایانی پژمان را به کلیت قصه گره زدند و اولین نشانه‌ها را از اهمیت موسیقی در آثار صحت نمایان ساختند.

اثر کمدی اجتماعی «لیسانسه‌ها» که اواخر سال ۹۵ در تلویزیون نمایان شد پختگی و خلاقیت رشد یافته سروش صحت را نمایندگی کرد. فیلمنامه و سبک روایی فانتزی توام با بازی هوشمندانه بازیگران. موسیقی در «لیسانسه‌ها» جایگاهی در خور تحسین دارد. با آنکه به خاطر محدودیت‌های غیرقابل قبول صداوسیما ساز نمایش داده نمی‌‍شود اما موسیقی به وسیله کلام و آوا و حتی لبآهنگ بازیگران به قصه حرکت می‌دهد. نکته قابل توجه حضور آواز ایرانی در پازلی‌ست که سروش صحت چیده‌است.

تصنیف‌خوانی و آواز ایرانی به عنوان یک نقش مکمل در بسیاری از صحنه‌های تراژدی کمدی «لیسانسه‌ها» به کار می‌رود. بهره‌گیری از تصنیف‌هایی که در فرهنگ عامه بسیار شناخته شده‌اند و عموما یادگار دوران قاجار و بعد از آن هستند موجب همذات‌پنداری بیشتر مخاطب با شخصیت‌های داستان می‌شود. گویی همه ما در زندگی رومزه نیاز به موسیقی متنی داریم که وقتی کلمات یارای وصف حال ما نیست آن ترانه به یاری‌مان بشتابد!

بهادر صحت که نامی کمتر شناخته شده در میان مخاطبان موسیقی ایرانی است، دارای تحصیلات ارشد موسیقی، نوازنده و خواننده است. او علاوه بر تجربه‌های دانشجویی در پروژه‌هایی به سرپرستی علی قمصری، وصال عرب‌زاده و آذر زرگریان به عنوان خواننده شرکت داشته است. او در «لیسانسه‌ها» به صورت تک‌خوان در برخی صحنه‌ها ظاهر می‌شد و کاراکتر یک آوازخوان ایرانی را با عدم بهره‌گیری از هرگونه حرکات اضافه و تنها با خوانش درست شعر و البته تحریرهای خاص آواز ایرانی، به تصویر می‌کشید. آواز و تصنیف ایرانی هنگام رخ دادن یک اتفاق کاملا جدی در دل یک موقعیت کمیک به رنگ آمیزی فضا و درک قصه کمک شایانی می‌کرد.

«لیسانسه‌ها» یک نمود شنیداری شاخص دیگر نیز دارد و آن گروه «پالت» است. پالت که آوایی جوانانه، دغدغه‌مند و عاشق‌پیشه دارد به نوعی به امضای «لیسانسه‌ها» بدل شد. این ادغام و درهم‌تنیدگی موسیقی پالت با فضای قصه حتی در قسمت پایانی مجموعه و با همراهی بازیگران در خواندن دسته جمعی ترانه نمود پیدا کرد. از دیگر نکات «لیسانسه‌ها» لب‌آهنگ یا دابسمش‌های شخصیت‌های مختلف با آهنگ‌های روز است. این حرکت علاوه براینکه به ترندهای روز اجتماعی توجه دارد، به همان هدف نزدیک شدن و ایجاد سمپاتی برای مخاطب نیز کمک می‌کند.

همجواری تعیین‌کننده آثار صحت با موسیقی در«جهان با من برقص» به نقطه تکاملی خود نزدیک می‌شود. فیلم با قدم زدن یک گروه موسیقی کلاسیک در دشت سرسبز حوالی خانه شخصیت اول داستان آغاز می‌شود. تکلیف مخاطب با نقش محوری موسیقی در این اثر از همان ابتدا مشخص است. سلیقه و تبحر مازیار یونسی آهنگساز و چاشنی طنازانه موسیقایی بابک رجبی در این اثر لحظات جذابی را رقم می‌زند. گروه موسیقی در ذهن جهان هستند که گویی ملودی زندگی و مرگ را توامان می‌نوازند. کارگردان به طرز هوشمندانه‌ای برای توصیف مرگ از فلسفه موسیقی بهره برده است. موسیقی بیان نادانسته هاست و مرگ یکی از بزرگترین نادانسته‌های بشر. لحظات امید و ناامیدی جهان و البته نمایش کمدی تلخ زندگی گاه با آرشه‌ای بر ویلنسل آشکار می‌شود و گاه بر بستر ملودی‌های روحوضی. اشاره مستقیم و زیبایی شناختانه به رقص که ناشی از کهن‌ترین ارتباط بشر با ریتم است بخش دیگری از وصف فلسفی مرگ را به دوش می‌کشد. شخصیت‌های داستان در هنگامه غم و شادی به رقص دسته جمعی و ترانه‌خوانی پناه می‌برند و به صدای ناهنجار (فالش) که هارمونی ندارد ناخواسته واکنش نشان می‌دهد.  

و در نهایت می‌رسیم به سریال تر و تازه صحت «مگه تموم عمر چند تا بهاره؟» که باز هم در امتداد آثار پیشین صحت به موسیقی توجه بسیاری شده است. از نخستین سکانس ما با نوازنده-بازیگر روبرو هستیم. منتهی این بار علاوه بر نوازندگان مردم عادی یا در واقع نابازیگران نیز با این نمایش موسقیایی همراهی می‌کنند. سردار سرمست جزیست با سابقه موسیقی صحنه را اداره می کند و بهزاد عمرانی -که خود پیشینه‌ای تئاتری در آهنگسازی دارد- ترانه می‌خواند.  این بار سازهای کمتر شناخته و دیده شده‌ای برای مخاطب ایرانی مثل سوسافون، ترومبون و ترومپت هم پا به تصویر گذاشته‌اند که علاوه بر جذابیت‌های بصری صداهای تازه را به گوش مخاطبان می‌رساند.

پیمان یزدانیان از آهنگسازهای مطرح و درخشان در عرصه موسیقی است که سالها پیش با آلبوم «گذر» به بازار موسیقی بی کلام رونق بسیار بخشید. کارنامه یزدانیان غنی از آهنگسازی فیلم‌های مطرحی چون «باد ما را خواهد برد»، «چهارشنبه سوری»، «شبهای روشن»، «متری شش و نیم» و… است. همکاری او در «مگه تموم عمر چند تا بهاره» نشان دهنده هرچه پررنگ‌تر شدن نقش موسیقی در آثار صحت است.

در یکی از مشهورترین آثار تاریخ سینمای دنیا یعنی فیلم «تایتانیک» گروه موسیقی تا آخرین لحظات آوای آهنگین را به گوش مردمان می‌رسانند. درست در لحظاتی که مرگ گریبان زندگی را گرفته است و برای وصف و رهایی چاره‌ای جز موسیقی نیست. موسیقی آری موسیقی که دستاویزی‌ست برای نجات!

-