طرفداران شبکه هالمارک آمریکا که به دنبال سریال جدیدی برای پر کردن جای خالی دو مجموعه «سواحل چساپیک» و «جادوگر خوب» هستند، می‌توانند به تماشای سریال راه خانه (The Way Home) بنشیند – مجموعه پربیننده جدید شبکه که ژانویه امسال در ۱۰ اپیزود پخش شد.

حماسه چند نسلی «راه خانه» درباره سه زن که باید با گذشته دردآور خانواده‌ خود کنار بیایند، داستانی صمیمانه را با چرخش سفر در زمان روایت می‌کند. درواقع، مضامین تکرارشونده شبکه هالمارک با موضوعی فراطبیعی ترکیب می‌شود.

 

2

 

کَت (کایلر لی) به‌تازگی از همسر خود جدا شده و هم‌زمان شغل خود را در روزنامه‌ از دست داده است. دختر نوجوان او، آلیس (سِیدی لافلام اسنو) رفتاری کنش‏نمایانه دارد و از دبیرستان خصوصی خود در مینیاپولیس اخراج شده است. وقتی به‌طور غیرمنتظره‌ای، نامه‌ای از دِل (اندی مک‌داول)، مادر کَت که بیش از ۲۰ سال با او در ارتباط نبود به دستش می‌رسد، کَت پیشنهاد آشتی را می‌پذیرد، انتخابی که شاید اگر شرایط مثل سابق بود، هیچ‌وقت به سراغ آن نمی‌رفت. او و آلیس وسایل خود را جمع می‌کنند و با ماشین به زادگاه کَت در پورت هِیوِن در کانادا برمی‌گردند.

کَت به دنبال یک پناهگاه است، اما معلوم نیست آن را در دهکده ماهیگیری غیر عادی که در آن بزرگ شد، پیدا کند. (پورت هیون مانند همه شهرهای سریال‌های هالمارک مملو از جذابیت کارت‌پستالی است.)

بازگشت کَت هم او و هم مادر بدقلق و کناره‌گیرش را مجبور می‌کند با یک تراژدی خانوادگی که دو دهه‌ پیش روی داد و باعث دوری مادر و دختر شد، مواجه شوند. در همین حال، آلیس تلاش می‌کند با جدایی پدر و مادرش کنار بیاید و با زندگی جدید خود در پورت هیون سازگار شود. همه‌چیز زمانی پیچیده‌تر می‌شود که آلیس پی می‌برد برکه‌ای در نزدیکی مزرعه مادربزرگش به او اجازه می‌دهد به سال ۱۹۹۹ سفر کند، کمی قبل از آن که یک مرگ دردناک، خانواده لندری را برای همیشه تغییر دهد.

مک‌داول – که در سریال «سیدار کو» هالمارک نیز بازی کرد – ترکیب مناسبی از صمیمیت روستایی و نگرش جدی و مصمم به شخصیت دِل می‌بخشد. دِل سال‌ها تلاش کرده است با یک فقدان غیر قابل تحمل کنار بیاید، اما غم او همچنان تازه و ملموس است. لی در نقش زنی آشفته، گرفتار بین تلاش برای آشتی با مادرش و مادری کردن برای دختر سرکش خود، حضوری باورپذیر دارد؛ و لافلام اسنو مقدار مناسبی از نگرش نوجوانی ازخودراضی ارائه می‌دهد که شخصیتش از آن به‌عنوان یک نقاب برای پنهان کردن لایه حساس‌تر خود استفاده می‌کند.

این سه زن لندری هسته اصلی داستان «راه خانه» را شکل می‌دهند، اما سریال به تعدادی از شخصیت‌های فرعی جالب نیز فضا می‌دهد، ازجمله الیوت (ایوان ویلیامز)، معلم علوم دبیرستان جدید آلیس که با گذشته کَت ارتباط دارد. «راه خانه» تیره‌تر از چیزی است که شاید برخی از طرفداران سریال‌های هالمارک انتظارش را دارند، اگرچه بارقه‌های طنز لحظه‌های جدی‌تر را متعادل می‌کند.

سازندگان سریال برای باز کردن آسیب‌های روحی زنان لندری در گذشته، به‌راحتی می‌توانستند از چرخش داستانی سفر در زمان پرهیز کنند و با استفاده از صحنه‌های بازگشت به گذشته و تمهیدات دیگر، نسخه‌ دیگری از «راه خانه» بسازند، اما اپیزودهای اواخر ۱۹۹۰ هم به سریال آزادی آزمایش می‌دهد و هم به‌نوعی یک حس نوستالژیک دارد. هر کس مجموعه فیلم‌های «بازگشت به آینده» را دیده باشد، با پتانسیل داستانی که در آن یک نوجوان با نسخه جوان‌تر پدر و مادر خود روبرو می‌شود، آشناست و «راه خانه» از این پیش‌فرض برای تأثیرگذاری خوب استفاده می‌کند.

کسانی که به دنبال منطق سفت و سخت سفر در زمان هستند، آن را در «راه خانه» پیدا نمی‌کنند. نحوه عملکرد پرتال برکه، نه برای آلیس و نه برای تماشاگر مشخص نیست، هرچند سکانس آغازین اپیزود اول نشان می‌دهد زنان لندری قرن‌هاست از آن استفاده می‌کنند. مهم این است که سفرهای آلیس به گذشته، به او امکان می‌دهد به درک بهتری از تاریخ پرتنش مادر و مادربزرگش برسد و شاید به هر سه زن کمک کند اولین گام‌ها را برای شفا بردارند. داستان خانواده‌ای که پس از یک مرگ ویرانگر با واقعیت نابسامان زندگی کنار می‌آیند، نوعی درام است که بینندگان را با خود همراه می‌کند.

می‌توان راه خانه را پیدا کرد

خالق، نویسنده، تهیه‌کننده اجرایی، گرداننده و درواقع مغر متفکر پشت «راه خانه» سه زن هستند – زوج مادر و دختر، هدر کانکی و الکساندرا کلارک که در مراحل مختلف دوران کاری کلارک (ازجمله در سریال «هارتلند») به‌عنوان نویسنده و گرداننده با هم همکاری داشته‌اند؛ و مارلی رید که ایده «راه خانه» از او بود.

کانکی درباره این که به نظر او چه جنبه‌هایی از «راه خانه» بیشتر مورد توجه طرفداران قرار می‌گیرد و چرا فکر می‌کرد حالا بهترین زمان برای بیان این داستان است، می‌گوید: «فکر می‌کنم سریال به دل مردم می‌نشیند، چون همه ما در چند سال گذشته چیزهایی را پشت سر گذاشتیم که قبلاً هیچ‌وقت تجربه نکرده بودیم. یقیناً به خاطر جنگ نبود، اما جدا شدن از خانواده بدون هیچ حق انتخاب باعث شده است برای چیزهایی که داریم ارزش قائل شویم و حتی قدر آن را بهتر از قبل بدانیم. “راه خانه” درباره این مسئله است، این که بدانیم چرا باید به خانواده نزدیک باشیم و این کار چطور ارزش زندگی ما را بیشتر می‌کند.»

کلارک با تائید حرف‌های مادرش می‌گوید: «در چند سال اخیر همه دیدگاه جدیدی نسبت به معنای خانواده پیدا کرده‌اند. همیشه مشکلاتی وجود دارد – اساساً مشکلات خانوادگی اجتناب‌ناپذیر است – اما ما امیدوارم این سریال به مردم نشان دهد اگر واقعاً به دیدگاه طرف مقابل گوش دهیم و در را به روی هم باز کنیم، می‌توان مشکلات را حل کرد، همان‌طور که در اینجا کَت در را به روی مادرش و همچنین دخترش باز می‌کند. همه می‌توانیم همین کار را انجام دهیم و به‌نوعی راه خانه را پیدا کنیم.»

عنصر سفر در زمان یکی از چرخش‌های مهم سریال است. رید با اشاره به این مسئله می‌گوید: «این نسخه‌ای از سفر در زمان است که گمان نمی‌کنم خیلی از مردم قبلاً آن را دیده باشند، به همین دلیل فکر می‌کنم برای بینندگان واقعاً جالب باشد. “بازگشت به آینده” یا “نابودگر” یا هر چیز دیگری نیست – نسخه خودش از نحوه عملکرد احتمالی سفر در زمان است.»

رید درباره کنار هم قرار گرفتن دو عنصر علمی تخیلی و خانواده می‌گوید: «رسیدن به این نقطه برای من تا حدی مانند برآورده شدن یک آرزو بود. همیشه این را در ذهن داشتم که چه می‌شد اگر می‌توانستیم پدرها و مادرهای خود را در نوجوانی بینیم. همیشه کمی فانتزی و کمی جادو بود – این که مثلاً خودمان را جای مادرمان بگذاریم و بتوانیم کمی بهتر با او ارتباط برقرار کنیم.»

ایده داستان «راه خانه» حدود یک دهه پیش زمانی به ذهن رید رسید که بیست و چند ساله بود و هنوز مادر نشده بود. حالا او یک دختر کوچک دارد. رید می‌گوید: «وقتی اولین بار کار روی ایده سریال را شروع کردم، بیشتر با دختر نوجوان داستان ارتباط برقرار می‌کردم. با گذشت ۱۰ سال حالا خودم یک مادر هستم. الان ارتباط بین نسل‌های مختلف – من و مادرم و حالا دخترم و این پیوندها را کمی عمیق‌تر از ۱۰ سال پیش درک می‌کنم.»

کلارک درباره بازی مک‌داول و لی در نقش‌های دِل و کَت می‌گوید: «ما در اوایل کار متوجه شدیم اندی متن اپیزود اول را خوانده و از آن خوشش آمده است. برای ما باورنکردنی بود که می‌توانیم اندی مک‌داول را داشته باشیم. بعد که فهمیدیم کایلر هم علاقه‌مند است، همه‌چیز منطقی شد. این دو سر صحنه رابطه خیلی خوبی با هم داشتند و دیدن آن‌ها در نقش مادر و دختر فوق‌العاده بود، چون واقعاً در نقش‌های خود فرو رفته بودند – آسان بود و احساس درستی داشت. خیلی خوش‌شانس بودیم هردوی آن‌ها را داشتیم. هر روز سر صحنه تصویربرداری از تماشای کار این دو بازیگر خارق‌العاده، حیرت‌زده می‌شدیم. شگفت‌انگیز بود. اندی و کایلر کلمات ما را گرفتند و واقعی کردند و حتی بیشتر ازآنچه فکر می‌کردیم آن را احساسی ‌کردند.»

موضوع «راه خانه» چه از جنبه دگرگونی زمان و چه به لحاظ تمرکز بر خانواده برای اندی مک‌داول ناآشنا نیست. او در اوایل دهه ۹۰ در «روز گراندهاگ» مقابل بیل موری بازی کرد، فیلمی که زمان در آن دائم تکرار می‌شود. او همچنین به‌واسطه کارهایی مانند «چهار عروسی و یک تشییع‌جنازه» و «خدمتکار» با پروژه‌های خانواده‌محور بیگانه نیست.

مک‌داول درباره این که چرا داستان سریال «راه خانه» به دلش نشست، می‌گوید: «وقتی اولین بار متن را خواندم، از شخصیت دِل خوشم آمد، چون او در مزرعه است و واقعاً به زنبورها اهمیت می‌دهد. او به جامعه خود هم اهمیت می‌دهد. من این بخش شخصیت او را دوست داشتم. بعد در داستان عمیق‌تر شدم. از جایی که دختر و نوه او وارد داستان می‌شوند، ما شاهد یک رابطه دشوار بین آن‌ها هستیم که ریشه در گذشته و به‌نوعی تاریخ این خانواده دارد. از این جنبه‎ داستان هم خوشم آمد.»

بازیگر ۶۵ ساله متولد کارولینای جنوبی درباره این که بازی در «راه خانه» خاطراتی از فیلم «روز گراندهاگ» را برای او زنده کرد یا نه، می‌گوید: «فکر می‌کنم تنها راهی که می‌توانم “راه خانه” و “روز گراندهاگ” را با هم مرتبط کنم، این است که هر دو به سفری می‌پردازند که تماشاگر آن را زیر سؤال نمی‌برد. اگر متن خوب باشد – که درمورد “راه خانه” هست – شما می‌توانید با آن پیش بروید. به نظرم این دو داستان ازاین‌جهت به هم ربط پیدا می‌کنند. شما می‌توانید چیزی باورنکردنی را باور ‌کنید.»

کایلر لی که علاقه‌مندان مجموعه‌های تلویزیونی، او را بیشتر برای بازی در نقش دکتر لکسی گری در بیش از ۱۰۰ اپیزود سریال «آناتومی گری» و همین‌طور الکس دَنوِرز در شش فصل مجموعه تلویزیونی «سوپرگرل» می‌شناسند، اعتقاد دارد «راه خانه» نیز می‌تواند مرز ۱۰۰ اپیزود را رد کند.

او می‌گوید: «ارزشمندترین جنبه ماندن در یک سریال برای مدت طولانی، دیدن سیر تکامل شخصیت‌هاست – این که آدم‌ها چطور یاد می‌گیرند رشد کنند و به نسخه‌های بهتری از خودشان تبدیل شوند. درمورد “راه خانه” ما شخصیت‌هایی داریم که در بحبوحه یک تراژدی تلاش می‌کنند در قالب خانواده با هم کنار بیایند. ما در این سریال خط داستانی سال ۱۹۹۹ را داریم؛ پس می‌توان تصور کرد یک نفر به یک جا یا یک زمان دیگر هم برود؛ بنابراین رسیدن به ۱۰۰ اپیزود دور از ذهن نیست.»

«راه خانه» اولین پروژه بازیگر ۴۱ ساله اهل کارولینای شمالی پس از شش فصل بازی در نقش دنورز است. او درباره انتقال از بازی در نقش یک دانشمند به یک مادر/دختر می‌گوید: «خب، این دو شخصیت‌ها کاملاً با هم فرق می‌کنند. من در این سریال هیچ موجود بیگانه‌ای را نمی‌کشم. البته ما در اینجا هم سفر در زمان داریم، اما شخصیت من در سریال جدید زنی به‌شدت متعهد و عاشق خانواده‌اش است. شخصیت‌های قبلی من هرگز از بین نمی‌روند – همیشه در قلب مردم می‌مانند و همیشه در قلب خودم جا دارند؛ بنابراین زنده می‌مانند و نفس می‌کشند. حالا هم خوشحالم که توانستم به یک شخصیت کاملاً جدید جان بدهم – که کار پیچیده و شگفت‌انگیزی است – و این فرصت را داشتم که در نقش یک مادر و یک دختر، نماینده یک نسل خاص باشم.»

جنبه‌های علمی تخیلی «راه خانه» نیز به‌نوعی «سوپرگرل» را تداعی می‌کند. لی درباره این که آیا آن سریال در آماده شدن برای سریال جدید به او کمک کرد، می‌گوید: «نکته‌ای که واقعاً می‌خواهیم تماشاگران متوجه باشند این است که “راه خانه” یک سریال علمی تخیلی نیست – درواقع جادویی‌تر است، چیزی شبیه راز و دسیسه. بله، آلیس از طریق یک برگه به گذشته سفر می‌کند، اما این که برکه چه تاریخچه‌ای دارد یا چگونه و چرا این اتفاق می‌افتد، نکته‌ای است که سفر تماشاگر با سریال ما را سرگرم‌کننده می‌کند.»

جنبه سفر در زمان برای سیدی لافلام اسنو، بازیگر نقش آلیس، دختر نوجوان کَت نیز جالب بود. سؤال این است اگر او می‌توانست به گذشته برگردد، چه دوره زمانی را انتخاب می‌کرد؟

لافلام اسنو می‌گوید: «اگر قبل از بازی در “راه خانه” این را از من می‌پرسید، احتمالاً می‌گفتم همان دهه ۱۹۹۰ تا پدر و مادرم را در بیست و چند سالگی یعنی سن الان خودم ببینم، اما حالا فکر می‌کنم بهتر است به عقب‌تر برگردم. مادربزرگ من در هند بزرگ شد و احساس می‌کنم خیلی خوب است به زمانی برگردم که او و پدربزرگم با هم آشنا شدند. من هیچ‌وقت پدربزرگم را ندیدم، اما می‌دانم داستان عشق آن‌ها خیلی زیبا و تصادفی است. دوست دارم فقط مثل یک مگس روی دیوار باشم و آن را تماشا کنم. من هم مثل آلیس کنجکاوم گذشته خانواده‌ام را بدانم.»

-