رمان «اویتای مقدس» نوشته توماس الوی مارتینز، نویسنده آرژانتینی (۲۰۱۰-۱۹۳۴) که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد، واقعیت خیالی پشت ساخت یک چهره افسانه‌ای مرده را ترسیم می‌کند و در عین حال مجموعه‌ای از صداهای بی‌شمار را در برمی‌گیرد که ادعا می‌کنند بخشی از خلق اسطوره او (برای برخی) یا خیال واهی (برای برخی دیگر) بوده‌اند.

سریال اویتای مقدس (Santa Evita) که از روی زمان مارتینز ساخته شد، خودش در کلاژ بین فانتزی و واقعیت حرکت می‌کند، حتی اگر به دلیل ویژگی‌های ذاتی، از بیرون به آن به‌عنوان زندگی‌نامه اوا پرون نگاه شود که نیست.

 

6

 

برای کسانی که با رمان مارتینز آشنایی ندارند، اشاره به این نکته ضروری است که «اویتای مقدس» صرفاً شرح حال «رهبر معنوی آرژانتین» – که در ۱۹۵۲ در ۳۳ سالگی براثر ابتلا به سرطان دهانه رحم درگذشت – نیست و برخلاف جلد کتاب با او مثل یک قدیس رفتار نمی‌کند، بلکه واقعیت و خیال را در هم می‌آمیزد.

ازاین‌رو، روایت تلویزیونی ناگزیر بارها به رمان مارتینز روی می‌آورد و دائم به آن تکیه می‌کند؛ و این کار را صادقانه انجام می‌دهد و از همان عنوان‌بندی آغازین به آن افتخار می‌کند. به همین دلیل وقتی به تماشای سریال هفت اپیزودی «اویتای مقدس» می‌نشینید باید کاملاً در نظر داشته باشید آنچه روی صفحه نمایش داده می‌شود، نه لزوماً زندگی واقعی اویتا و نه سرنوشت پیکر بی‌جان او، بلکه روایت ژورنالیستی و تصویر خیالی از سوژه یک نویسنده است – تا حدی که حضور غالب مارتینز در قالب یک روزنامه‌نگار به نام ماریانو وازکز (با بازی دیگو ولاسکز) که در رمان حضور ندارد و با الهام از او خلق شد، تجلی یافته است.

نسخه تلویزیونی آنچه را که در رمان گفته شده است، ساده می‌کند. چرخش‌های پیچیده‌ کتاب برای توصیف یک دوره اجتماعی-سیاسی و نگاه همراه با تعصب‌ به قهرمان داستان، به دیالوگ‌ها و کنش‌های شخصیت‌های خاص مانند سرهنگ کارلوس موری کنیگ (ارنستو آلتریو)، ماریانو وازکز، محیط اطراف اویتا (با بازی ناتالیا اوریرو) و حتی خود او خلاصه شده است.

سازندگان احتمالاً با در نظر گرفتن مخاطبان بین‌المللی تصمیم گرفتند به جنبه‌های خاصی از زندگی اوا بپردازند: کودکی او در خونین در بوئنوس آیرس، اولین تلاش‌هایش به‌عنوان یک بازیگر سینما، آشنایی با خوآن دومینگو پرون (داریو گراندینتی)، رئیس‌جمهور وقت آرژانتین و تبدیل‌شدن به بانوی اول کشور، آخرین روزهای زندگی‌اش، جنازه او که با نظارت پدرو آرا (فرانسسک اوریا)، پزشک اسپانیایی مومیایی شد، جابجایی پیکرش پس از کودتای سال ۱۹۵۵ و سرنگونی رژیم پرون، شایعات درمورد نسخه‌های مختلف از جسد او و موارد دیگر. دراین‌بین، پرش‌های زمانی بی‌شماری را شاهد هستیم که در سال‌های اخیر به شکل نامفهومی مد شده است.

بازی در نقش یک شخصیت واقعی همیشه یک ریسک است و اگر آن شخصیت اوا پرون باشد، خطر خیلی بیشتر است. بااین‌حال، اویتا پیش‌ازاین به‌دفعات شخصیت‌پردازی‌ شده است: از ناچا گوارا تا فی داناوی، از استر گوریس تا مدونا، از فلاویا پالمیرو تا کریستینا آگیلرا و از خولیتا دیاز تا لورا نووا، کریستیانه کروگر، خولیتا کاردینالی، النا رویر و دیگران.

ناتالیا اوریرو، بی‌آنکه شبیه هیچ‌کدام از آن‌ها باشد، چالش را می‌پذیرد و بهترین نقش‌آفرینی دوران کاری‌اش را ارائه می‌دهد. اویتای او تحت تأثیر سرطان به‌سختی راه می‌رود، نگاه بی‌حالتی دارد و بدن لاغرش با هر قدم قوز می‌کند؛ بااین‌حال، صدایش مانند گذشته پرصلابت است، جمله‌هایش کوتاه، اما پرقدرت است. در صحنه‌های بازگشت به گذشته، زنی دیگر در درون او ظاهر می‌شود – شاد، مصمم و با همان قدرت. اوریرو با ظرافت دوره‌های مختلف شخصیت اویتا را ترسیم می‌کند. جوهر کار او یکسان است، اما در مقاطع مختلف تفاوت‌های ظریف دارد.

در همین حال، ولاسکز و اوریا در نقش‌های خود عالی هستند، ضمن این که بازیگران شخصیت‌های مکمل حضوری قابل توجه دارند. آلتریو در نقش سرهنگ موری کنیگ با پیچیدگی مردی روبرو می‌شود که در تسخیر جسد اوا است، شخصیتی سیاه‌دل که هیچ‌گاه قالب کارتونی به خود نمی‌گیرد. گراندینتی به‌نوبه خود یک پرون تزئینی، درست، اما بدون خودنمایی خلق می‌کند.

«اویتای مقدس» یک بحث عقیدتی پیشنهاد نمی‌کند – حتی عمیقاً در اصول اخلاقی یا معنوی‌ فرو نمی‌رود. این یک داستان تخیلی است با طعم مناسب از واقعیت برای غافلگیری، مسحور کردن و فریفتن تماشاگر، فراتر ازآنچه از یک داستان واقعی می‌توان دریافت؛ درست مثل افسانه‌ها.

آخرین رمان دوران شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین

مارتینز داستان «اویتای مقدس» را با بال زدن یک پروانه مقایسه می‌کرد و آن استعاره را به‌نوعی به نقش‌مایه معرف رمان خود تبدیل کرد. فراز و نشیب‌های مسیری که جنازه اویتا طی کرد، از زمان سرنگونی شوهرش در ۱۹۵۵، وقتی ارتش قدرت را به دست گرفت و برای جلوگیری از «قدیس‌سازی» آن را پنهان کرد تا ۱۹۷۱ که جنازه به ژنرال بازگردانده شد، نوع حرکت بال‌های این حشرات جذاب هنگام پرواز را تداعی می‌کند. حس ثابت ماندن در هوا، گویی که زمان متوقف شده باشد، همه موارد مربوط به داستان بدن مومیایی‌شده اویتا را در برمی‌گیرد.

بیش از ۱۰ سال طول کشید تا مارتینز به نقطه درست ترکیب واقعیت و خیال مورد نظر خود برسد و داستانش را قابل انتشار بداند. با گذشت زمان، یک چرخش زیبا از سرنوشت، مارتینز و گابریل گارسیا مارکز، همتای کلمبیایی او را در «اویتای مقدس» گرد هم آورد. هرچند کتاب مارتینز در ۱۹۹۵ منتشر شد، اما به دلیل لحن و مضمون، می‌توان آن را آخرین رمان دوران شکوفایی ادبیات آمریکای لاتین دانست. گارسیا مارکز در آن زمان گفت: «خودش است. بالاخره رمانی که همیشه دوست داشتم بخوانم پیدا شد.» (از زمان انتشار «اویتای مقدس» بیش از ۱۰ میلیون نسخه از این رمان فروخته شده و به ۳۶ زبان ترجمه شده است.)

دوستی مارتینز و گارسیا مارکز به سال‌ها قبل برمی‌گشت، زمانی که مارتینز در مقام سردبیر مجله پریمرا پلانا، به مناسبت انتشار رمان «صد سال تنهایی» گارسیا مارکز، عکس او را که در آن زمان هنوز نویسنده چندان شناخته‌شده‌ای نبود با تیتر «رمان بزرگ آمریکا» روی جلد مجله کار کرد. سال‌ها بعد درحالی‌که هیچ‌یک از این دو نویسنده در قید حیات نبودند، رودریگو گارسیا، پسر گابریل گارسیا مارکز در مسیر پروژه‌ای قرار گرفت که قرار بود با اقتباس از کتاب مارتینز ساخته شود، اما همان‌طور که کتاب «اویتای مقدس» برای رسیدن به بازار نشر یک راه طولانی را طی کرد، نسخه تلویزیونی آن نیز در یک شب محقق نشد.

صرف نظر از کیفیت روایی رمان مارتینز، تصمیم‌گیری برای تبدیل رمان او به یک مجموعه تلویزیونی تا حد زیادی به خاطر شهرت شخصیت اویتا در سراسر دنیا بود. پروژه انتقال «اویتای مقدس» از قلمرو ادبیات به زبان سمعی و بصری از ۲۰۱۶، بعد از ادغام دیزنی و فاکس و ظهور پلتفرم استار پلاس آغاز شد.

روند لازم برای رسیدن پروژه به مرحله تصویربرداری طولانی شد تا این که در ژانویه ۲۰۲۰، سلما هایک با شرکت خود ونتاناروسا به گروه تولید پیوست. با دعوت بازیگر مکزیکی، گارسیا نیز به تیم اضافه شد تا با او و پپه تامز، فرد دست راستش در ونتاناروسا به‌عنوان تهیه‌کنندگان اجرایی سریال همکاری کند. در ادامه قرار شد گارسیا با کمک همکار آرژانتینی خود، آلخاندرو ماسی روی صندلی کارگردانی این مجموعه تلویزیونی بنشینند. نویسندگان آرژانتینی، مارسلا گرتی و پاملا رمنتریا نیز مسئولیت اقتباس از رمان مارتینز و نوشتن متن اپیزودهای «اویتای مقدس» را به عهده گرفتند.

رمنتریا درباره اقتباس از «اویتای مقدس» می‌گوید: «من این کتاب را در ۱۹۹۶ در کتابخانه تعدادی از دوستانم در ریودوژانیرو خواندم. یادم می‌آید در خیابان‌ قدم می‌زدم و چشم از کتاب برنمی‌داشتم.»

رمنتریا و گرتی با برجسته کردن حال و هوای تریلر رمان، لایه‌های روایی متفاوتی طراحی کردند: داستان اوا، داستان جنازه او، رابطه اوا با سرهنگ موری کنیگ و روزنامه‌نگاری که دو دهه بعد نقشه مخفیانه را کشف می‌کند.

با آماده شدن متن‌ها، انتخاب بازیگران و دیگر موارد مربوط به پیش‌تولید، همه‌چیز برای شروع تصویربرداری فراهم شد و سازندگان برنامه‌ریزی کردند «اویتای مقدس» را برای نمایش در سال ۲۰۲۱ به پایان برسانند، اما همه‌گیری کووید-۱۹ بار دیگر برنامه‌ها را به هم‌ریخت و تأخیر جدید به همراه داشت. درنهایت تصویربرداری در اواسط ماه مه ۲۰۲۱ در بوئنوس آیرس آغاز شد و تا اوت همان سال ادامه داشت.

تأخیرهای پیاپی دست‌ آخر به نفع سازندگان سریال تمام شد و این امکان را به آن‌ها داد تا «اویتای مقدس» را دقیقاً در هفتادمین سالگرد درگذشت اوا یعنی ۲۶ ژوئیه ۲۰۲۲ از استار پلاس پخش کنند.

تولید یک سریال کوتاه بزرگ و پرهزینه‌ مانند «اویتای مقدس» که در ۴۰ لوکیشن با تقریباً ۱۵۰ بازیگر و بیش از هزار نفر عوامل تولید تصویربرداری شد تا حد زیادی در آرژانتین بی‌سابقه است و طبعاً چالش‌های زیادی به همراه داشت، هرچند آلخاندرو ماسی، یکی از دو کارگردان «اویتای مقدس»، بزرگ‌ترین چالش تولید سریال را خود شخصیت اویتا می‌داند.

او می‌گوید: «صرف نظر از حساسیت اجتماعی منحصربه‌فرد نسبت به اویتا و عناصر زیادی که اسطوره او را شکل داده‌اند، این نکته هم خیلی اهمیت دارد که او زود از دنیا رفت و این مسئله همیشه با نوعی نمادسازی همراه است، اما وقتی صحبت از درام می‌شود، شما باید به نمادزدایی و تقدس‌زدایی از شخصیت و بازنگری زندگی او به لحاظ نمایشی و درک آنچه در لحظه اتفاق افتاده است، توجه داشته باشید، در غیر این صورت فقط به یک تصویر می‌رسید.»

ناتالیا اوریرو برای بازی در نقش اویتا با چالش‌های مشابه روبرو بود. بازیگر ۴۶ ساله اروگوئه‌ای برای تجسم این شخصیت روی صفحه، یازده کیلو وزن کم کرد و ساعت‌ها به تماشای فیلم‌های آرشیوی و صحبت‌های اوا نشست.

اوریرو می‌گوید: «سال‌ها طول کشید تا خودم را برای بازی در نقش اویتا تشویق کنم. او یک چهره رؤیایی است که هر بازیگری دوست دارد نقشش را بازی کند، اما درمورد شخص من این نکته مشوق نبود، چون احساس می‌کردم به‌عنوان یک بازیگر یا شاید به‌عنوان یک زن ابزار لازم برای انجام این کار را ندارم.»

پس از نزدیک به سه دهه تجربه حضور در سینما و تلویزیون که اوریرو را از مرزهای جغرافیایی فراتر برد و حتی در کشورهای دور مانند روسیه به مقام یک ستاره رساند، بازیگر اهل مونته ویدئو با فرصت مواجه شد – هرچند نه برای اولین بار – تا خود را در نقش کسی قرار دهد که نمادی از مبارزه برای برقراری عدالت اجتماعی در زمانی است که سیاست هنوز در انحصار مردان بود.

اوریرو درباره سختی‌های بازی در نقش اویتا پرون می‌گوید: «او یک شخصیت زن مسلم در تاریخ آرژانتین و آمریکای لاتین است، کسی که در قلب میلیون‌ها آرژانتینی جای دارد و من مجبور شدم بخش زیادی وجودم را برای او بگذارم. تجسم بخشیدن به یک فرد واقعی مسئله پیچیده‌ای است و طبعاً یک بازیگر می‌خواهد این کار را با احترام و حقیقت زیاد انجام دهد. من تصمیم گرفتم از اویتا تقلید نکنم، تفسیر خودم را داشته باشم و برای این کار از خیلی‌ها کمک گرفتم، از موزه اویتا که اطلاعات زیادی درباره او به من داد و البته کل گروه سازنده سریال. این کار نیاز به ماه‌ها جستجو داشت. بعضی وقت‌ها هم ناامیدکننده بود، در حدی که فکر می‌کردم از پس نقش برنمی‌آیم.»

اوریرو درباره روند کار و این که آیا برای تأکید بر برخی ویژگی‌هایی اویتا مجبور بود از تصورات خودش درمورد او دور شود، می‌گوید: «برای من خیلی سخت بود، چون هر چه بیشتر اویتا را می‌شناختم، بیشتر به شخصیت او علاقه‌مند می‌شدم، اما باید به خودم یادآوری می‌کردم این سریالی بر مبنای یک رمان است – زندگی اوا نیست، بلکه بیشتر داستانی است که مهم‌ترین لحظه‌های او را روایت می‌کند، از دوران جوانی‌اش به‌عنوان یک بازیگر، چند سال حضور در عرضه سیاست در آرژانتین و نقش برجسته‌اش، بیماری و مرگ او، اما همه این‌ها هم‌زمان با اتفاقاتی که برای جسد او می‌افتد روایت می‌شود و جنبه داستانی دارد. مارتینز گفت بخش زیادی از چیزهایی که نوشت، چه زاییده ذهنش یا بازسازی اتفاقات واقعی، از سوی مردم به‌عنوان حقیقت تلقی شد و آنچه حقیقت بود، دروغ فرض شد. این اتفاقی است که تا حدی برای شخصیت اویتا هم افتاد – حقیقت و افسانه و این همان چیزی است که عموم مردم را متعجب می‌کند، این که چه اتفاقی برای جسد واقعی اوا افتاد؛ بنابراین، بله من مجبور شدم تصورات خودم را رها کنم.»

نویسندگان سریال «اویتای مقدس» در نظر داشتند رمان اصلی را از منظر معاصر و جنسیتی ترجمه کنند. اوریرو درباره این نکته توضیح می‌دهد: «من فکر می‌کنم این یک مسئله خیلی جاری است. دست بردن و سوء استفاده از بدن یک زن همیشه هولناک است، در هر زمان، اما از منظر دوران معاصر فوق‌العاده است که یک زن حتی پس از مرگ، صدا، آزادی، نشاط و قدرت خودش را داشته باشد. آن آدم‌ها هنوز از اویتا می‌ترسند، با این که او مرده است. هر اتفاقی در سریال می‌افتاد، من را تکان می‌داد و به لحاظ بازیگری کار را سخت می‌کرد، چون من قبل از این که یک بازیگر باشم یک زن هستم و باید آن‌همه تحقیر را تحمل می‌کردم. شما می‌بینید که سیاست و مردان حتی زمانی که اویتا مرده است، او را تصاحب می‌کنند، چیزی که تا امروز ادامه دارد – ایده‌های او را تسخیر می‌کنند یا داستان او را تحریف می‌کنند.»

اوریرو درمورد این که فکر می‌کند «اویتای مقدس» از چه راه‌هایی تماشاگر را به تأمل در گذشته و حال دعوت می‌کند، می‌گوید: «باید در نظر داشته باشیم اویتا فقط حامی حق رأی زنان نبود. او به جایگاه زنان در زندگی سیاسی قدرت داد و بسیار بسیج‌کننده بود. خیلی از زنان با ایده‌های او موافق نبودند و برای یک دختر ۳۰ ساله که سیاستمدار نبود، مطالعات سیاسی نداشت و بازیگر بود، این یک نکته واقعاً قوی بود. ما ماهیت خود را مدیون او هستیم. وقتی از نگاه خودم این قسمت از داستان را مرور می‌کنم، به نظرم می‌رسد در ۳۰ سالگی جرئت بازی در نقش او را نداشتم و اویتا آن کارها را زمانی انجام داد که زنان صدا و رأی نداشتند. من فیلم‌های او را دیده‌ام، نه این که فقط صحبت‌هایش را شنیده باشم – اعتقادات او قابل توجه است، انگار با آن به دنیا آمده بود.»

-