برابر با آمار، هر سال مشکلات سلامت روان از هر چهار نفر تقریباً یک نفر را درگیر میکند. از اضطراب اجتماعی تا افسردگی و فروپاشیهای روانی؛ مغز ما ابزاری باورنکردنی در مسیر موفقیت است و در عین حال میتواند مسبب سقوط ما باشد.
در ۱۹۶۲، کن کیسی رمان تحسینشده «دیوانه از قفس پرید» را نوشت که یک دهه بعد مبنای یک اقتباس سینمایی عالی با بازی جک نیکلسون شد – کتابی که داستان ذهن انسان را کند و کاو میکند و همچنین انتقادی صریح از روانپزشکی است. با این توصیف، سریال همهچیز ختم به خیر خواهد شد (Everything Calls for Salvation)، به نظر بسط طبیعی آن نگاه است و چنین مضامینی را در هفت اپیزود صمیمانه و دردآور بررسی میکند.
این مجموعه تلویزیونی ایتالیایی را راحت و بیوقفه میتوان دید. هرچند در نیمه اول، کمی طول میکشد تا با شخصیتهای مختلف آشنا شوید، اما اگر تحمل کنید، در اواخر بازی به نتیجهای زیبا میرسید.
قهرمان سریال دانیله (فدریکو چزاری) است – یک جوان بیست ساله اهل رم که پس از یک شب عیاشی عنانگسیخته با دوستانش، بسته به تخت، در یک کلینیک روانپزشکی از خواب بیدار میشود و پی میبرد بهاجبار باید یک هفته تحت درمان باشد.
پسر جوان در ابتدا عملاً چیزی از اتفاقات شب قبل به یاد نمیآورد و دلیل بستری شدن خود را درک نمیکند؛ بنابراین خود را در اتاقش در یک محیط خصمانه و در احاطه دیوانگانی مییابد که اعتقاد دارد هیچ ربطی به او ندارند: ماریو (آندرهآ پناکی)، مردی میانسال و مهربان که معلم دوره ابتدایی است؛ جانلوکا (وینچنتزو کِرهآ)، یک همجنسگرای دوقطبی؛ مادونینا (وینچنتزو نمولاتو)، جوانی روشنضمیر که دقیقاً مشخص نیست چه مشکلی دارد؛ و الساندرو (الساندرو پاچونی) که زندگی نباتی دارد و در کما است و پدرش هر روز به او سر میزند. در ادامه، جورجو (لورنتزو رنتزی)، جوانی خوشقلب اما تندخو به آنها اضافه میشود.
دانیله در اولین جلسه درمانی خود با دکتر مانچینو (فیلیپو نیگرو) با عصبانیت میگوید: «من نباید اینجا باشم. اینجا همه واقعاً دیوانه هستند.»، اما بهتدریج درک میکند اتفاقاً اینجا بهترین جا برای روبرو شدن با بیماریاش است.
دانیله واقعاً قربانی اختلالات روانی ناشی از یک شغل نامناسب، استفاده از مواد مخدر و نپذیرفتن واقعیت حاکمیت شرارت در دنیا است. او هنوز یاد نگرفته است وزن زندگی را تحمل کند و آشکارا خشم خود را به آدمهایی که دوستش دارند نشان میدهد، اما معنایش این نیست که ویژگیهای لازم برای بیرون آمدن از ورطه را ندارد. در لحظهای از سریال، ماریو عاقلانه به او یادآوری میکند: «خودت را درمان کن. وقتی نیاز داری از دیگران کمک بخواه، اما اجازه نده کسی به تو بگوید چطور باید در دنیا زندگی کنی. نگاهت را باز نگه دار و آزاد باش.»
هر یک از اپیزودهای «همهچیز ختم به خیر خواهد شد» که اکتبر ۲۰۲۲ در نتفلیکس پخش شد، یک روز از زندگی دانیله در کلینیک را در برمیگیرد. در این سفر، هماتاقیهای دانیله به او ملحق میشوند – همچنین دختری به نام نینا (فوتینی پلوزو) که در بخش زنان کلینیک بستری است و دانیله او را از قبل میشناسد.
کنار گذاشتن عقل میتواند هیولا تولید کند، اما عقل در عین حال نشان میدهد که بلد است فاجعه به بار بیاورد، زندگی را بین قابها و الگوریتمها ببرد و انسان را از رؤیاها و اشتیاق خود به رستگاری محروم کند. پس همه ما میتوانیم سعی کنیم بیشتر به حرفهای آدمهای بهظاهر مجنون گوش دهیم، به آنها کمک کنیم و از آنها کمک بگیریم تا کشف کنیم بالاخره همه ما به شیوه خودمان متفاوت هستیم.
سریال در اطراف مرز مبهم عادی بودن و جنون که اجازه میدهد خودمان را زیر سؤال ببریم، پرسه میزند و این چیزی است که ما واقعاً به آن نیاز داریم. جنون میتواند یک بیماری باشد که در آن صورت باید درمان شود، اما میتواند شفا نیز باشد – یک دلیل یا بهتر بگوییم یک هدیه، برای این که همهچیز را از منظر دیگری ببینید، سؤال بپرسید و با پاسخهای متفاوت روبرو شوید.
«همهچیز ختم به خیر خواهد شد» لحظههایی واقعاً زیبا دارد و همینطور لحظههایی اشکآور. این لحظههای طلایی کوچک در طول فصل جمع میشوند و با یک پایان خوب همهچیز تکمیل میشود. سریال ازنظر بصری نیز بسیار خوب است و صحنههای بازگشت به گذشته در کنار تدوین مناسب به جذابیت کار اضافه کردهاند. سازندگان در عین حال میدانند چه زمانی با موسیقی پا روی ترمز بگذارند و چطور به همان اندازه مؤثر، از سکوت در بخشهای مهم داستان استفاده کنند.
درنهایت، این یک سریال ایتالیایی خوب و دلنشین است که هرچند در شروع کمی کند است، اما در ادامه تماشاگر را غافلگیر میکند و قطعاً ارزش دیدن دارد.
آنچه بیماران مبتلا به اختلالات روانی را محترم میکند
برای دانیله منکارلی، ۴۹ ساله که «همهچیز ختم به خیر خواهد» از روی رمانی به همین نام نوشته او ساخته شد، این داستان، فصل دوم یک سهگانه روایی درباره زندگی شخصی خودش است – سه رمان که منکارلی در آنها سعی میکند به درد وجودی خود که در بیست و چند سالگی او را به سمت الکل، مواد مخدر و نابود کردن همهچیز هدایت کرد، معنا و شکل شاعرانه بدهد.
او میگوید: «حالا که به خودم نگاه میکنم، با این که کمی پیر شدهام، بین آن پسر جوان پر شر و شور و مردی که تبدیل شدهام، تداوم شگفتانگیزی میبینم. درواقع رمانهای من دقیقاً به همین دلیل وجود دارند: میخواستم به دوران نوجوانی و جوانیام برگردم و تمام سؤالهایی را از نو مرور کنم که در زندگی من اساسی هستند.»
فرانچسکو برونی، کارگردان و نویسنده متن سریال میگوید کتاب منکارلی را بعدازظهر یک روز در کتابفروشی کشف کرد. او با خواندن اولین صفحههای «همهچیز ختم به خیر خواهد» بلافاصله تصمیم گرفت از روی آن یک فیلم بسازد، اما در ادامه به نتیجه رسید کتاب را به یک مجموعه تلویزیونی (یا یک فیلم پنج ساعته) تبدیل کند.
او میگوید: «من از روی غریزه حرکت کردم. عاشق کتاب شدم و گفتم: “میخواهم آن را بسازم.” به یک فیلم فکر میکردم، اما روبرتو سسا (تهیهکننده) میخواست یک سریال بسازد. باید خیلی روی پیرنگ کار میکردیم. هدف ما فقط برقراری ارتباط با مخاطب جوان نبود. ضمن این که کتاب برای یک سریال هفت اپیزودی کافی نبود؛ بنابراین به خطوط داستانی دیگر ازجمله یک داستان عاشقانه فکر کردیم که خیلی خاص، خیلی متضاد و حتی باز باشد.»
او ادامه میدهد: «خط داستانی اصلی این بود که قهرمان ما از خواب بیدار میشود. خودش را در یک کلینیک روانپزشکی میبیند، آرامآرام میپذیرد دوره درمان اجباری را در آنجا بگذراند و با هماتاقیها و کارمندان کلینیک آشنا میشود. در ادامه احساس کردم ما نیاز به یک کاتالیزور داریم که داستان را پیش ببرد. اینجا بود که شخصیت نینا طراحی شد بود که در اپیزود دوم سریال بیداد میکند. با این تمهید مطمئن شدیم بهسختی میتوان به سریال برچسب زد. درواقع ما تماشاگر جوان و مسن را با هم مخاطب قرار دادهایم. پدر و مادرها با دیدن این کار میتوانند سعی کنند بفهمند در سر فرزندانشان چه میگذرد و چه چیزی باعث ناراحتی مشهود آنها میشود. بازخوردها نشان میدهد به هدف خود رسیدهایم. سریال در ابتدا برای پیدا کردن مخاطب خود تلاش میکند، چون تماشاگر دقیق متوجه نمیشود به دیدن چه چیزی نشسته است، اما بهتدریج درک میکند. احساس میکنم افراد بالای ۶۰ سال هم با این کار ارتباط برقرار میکنند.»
سؤال اصلی که منکارلی در کتاب و برونی در سریال طرح میکنند این است که «جنون چه معنایی دارد؟» در این داستان که نه لزوماً درباره رستگاری یا بهبودی، بلکه درباره آگاهی است، شاید منظور پذیرفتن بخشی از ویژگیهای انسانی است که برای حمایت از وزن واقعیت تلاش میکند. آدمهایی که نمیتوانند حس بیشازحد خوب بودن یا بیشازحد بد بودن را تحمل کنند، با ناامیدی ناشی از شکست یا موفقیت کنار نمیآیند.
«همهچیز ختم به خیر خواهد شد» بهنوعی ادامه دغدغه شخصی برونی و تلاش او برای بررسی بحران مردانه است، مردانی که با شکنندگی خودشان دست و پنجه نرم میکنند.
کارگردان ۶۱ ساله رمی با دو فیلم «سخت نگیر!» (۲۰۱۱) و «تنها چیزی که میخواهی» (۲۰۱۷) سراغ این موضوع رفت، دو داستان از برخورد دو نسل – یک پسر مشکلدار و یک مرد مسنتر. برونی در ادامه «همهچیز درست میشود» (۲۰۲۰) را ساخت، فیلمی که حاصل مواجهه او را با یک بیماری خونی بود که چیزی نمانده بود جانش را بگیرد.
حالا با «همهچیز ختم به خیر خواهد شد» به نظر میرسد آن تجربه رادیکال باعث شد سبک تراژدی/کمدی کارهای برونی – کمدی ایتالیایی که باعث میشود همزمان بخندید و گریه کنید – با چیزی سورئال و شیرین غنی شود. سریال او بدون هیچ ادعایی درمورد واقعگرا بودن، با حقایق محض مواجه میشود.
برونی با تأیید این نظر میگوید: «درست است که “همهچیز درست میشود” یک نقطه عطف در سفر کارگردانی من بود – فیلمی که به من اعتمادبهنفس داد تا تواناییهایم را بهعنوان یک کارگردان و نهفقط یک نویسنده باور کنم و این که لزوماً مجبور نیستم کارهای کمدی بسازم، بلکه میتوانم از پس موضوعات دراماتیک هم بربیایم. درواقع آن فیلم باعث شد از محوطه کمدی بیرون بیایم، اما متوجه شدم حکایتی که از “سخت نگیر!” شروع شد و به “همهچیز درست میشود” رسید، با “همهچیز ختم به خیر خواهد شد” ادامه دارد.»
او ادامه میدهد: «این حکایت ناآرامی دوران جوانی است که با لحن طنزآمیز و کاملاً ملایم” سخت نگیر!” شروع شد، با “تنها چیزی که میخواهی” و “همهچیز درست میشود” جلوه دراماتیک و مشکلساز بیشتری به خود گرفت و درنهایت به پیامدهای شدید “همهچیز ختم به خیر خواهد شد” ختم شد. حالا که به گذشته نگاه میکنم متوجه میشوم این رشته مشترک تمام من کارهای من است. این داستانها مستقیماً با تجربه شخصی خودم از مهار، انزوا، تنهایی، اضطراب و ترس از زندگی ارتباط دارند. من خیلی به قلبم نزدیک شدم. تفاوت “همهچیز ختم به خیر خواهد شد” با کارهای قبلی این است که این داستان دردناکتر است. شخصیت اصلی میداند چرا باید در این کلینیک تحت درمان قرار گیرد.»
«همهچیز ختم به خیر خواهد شد» به مسئله مهمی میپردازد – بحث درباره سلامت روان و زدودن انگی که بهویژه در گذشته بر کسانی که از اختلالی با این ماهیت رنج میبردند، وارد میشود. برونی میگوید: «سریال ما با حال و هوای روانپزشکی دموکراتیک که این روزها بسیار رایج است مطابقت دارد.»
فدریکو چزاری بازیگر نقش اصلی سریال اهمیت این موضوع را تأکید میکند و بحث را درمورد جنبه انسانی گسترش میدهد. او میگوید: «به اعتقاد من مهم است در نظر داشته باشیم که ما فقط درمورد بیماریهای روان صحبت نمیکنیم، ما داستان یک فرد و یک گروه از افراد را روایت میکنیم. تجربه و واکنش آنها به یک تجربه به یک بیماری روحی منجر شده است که هر کس کم و بیش میتواند مستعد ابتلا به آن باشد. باید در نظر داشت پشت هر بیماری روحی یک تجربه نهفته است، یک فرد و این چیزی است که این بیماران را محترم میکند – داستان یک فرد و نه منحصراً یک بیماری.»
-