در دنیای سینما، وقتی کارگردانی مانند کریستوفر نولان سکان هدایت یک فیلم را به دست می‌گیرد، حتماً آن آثار سینمایی پر از لایه‌ها و پیچیدگی‌هایی می‌شوند که فراتر از سطح هستند. اکنون «اوپنهایمر»، آخرین داستان روایت شده از سوی کریستوفر نولان، از این قاعده مستثنی نیست. در حالی که این فیلم ظاهراً به زندگی جی رابرت اوپنهایمر و ایجاد بمب اتمی می‌پردازد، اما داستانی متا یا آگاهانه در اینجا در جریان است که نشان می‌دهد این فیلم درباره خود کارگردان شوالیه تاریکی و سفر سینمایی او نیز هست.

 

11

 
 
  • در نگاه اول، با توجه به شهرت کریستوفر نولان در داستان سرایی جدی و قابل تامل، ایده ساخت یک متافیلم ممکن است شگفت انگیز به نظر برسد. با این حال، تاریخ به ما نشان می‌دهد که نولان از درج عناصر تمثیلی در فیلم‌هایش بیزار نیست. به عنوان مثال، فیلم نمادین او «Inception» را در نظر بگیرید، که فراتر از طرح سرقت در رویاها، روایتی پنهان از هنر فیلمسازی را در خود دارد. خود نولان این را تأیید کرده و تأکید کرد که چگونه Inception سفر هنری خود نولان را منعکس می‌کند.

بنابراین، ما به عنوان مخاطب در اوپنهایمر شاهد تشابهاتی بین جی رابرت اوپنهایمر و کریستوفر نولان هستیم. هر دو رهبران رویایی در زمینه‌های مربوطه خود هستند که به دلیل عظمت و توانایی خود در موضوع کاری خود شناخته می‌شوند. آنها توانایی جمع آوری تیمی از استعدادهای استثنایی را دارند، چه دانشمندانی که روی پروژه منهتن کار می‌کنند و چه بازیگران ستاره در اوپنهایمر. از همین جهت است که آثار آنها نتایج انفجاری به بار می‌آورد، چه بمب اتمی یا موفقیت در گیشه مانند فیلم‌های نولان.

 

با این حال، یک طرف دیگر برای درخشش آنها وجود دارد. هر دو مرد نشانه‌هایی از منیت و امتناع از سازش را در رفتار حرفه‌ای خود نشان می‌دهند. درست همانطور که نفس اوپنهایمر با تصمیمات دولت آمریکا در رابطه با بمب در تضاد بود، انتخاب‌های هنری نولان، مانند میکس بدنام صدا در آثار او، خشم برخی هواداران را برانگیخته است. این گواهی بر تعهد تزلزل ناپذیر آنها به چشم انداز رفتار شخصی خود، چه خوب و چه بد است.

 

بمب اتمی در داستان اوپنهایمر به عنوان یک نماد عمل می‌کند، بسیار شبیه بمب نولان که همان سینمای ابرقهرمانی، به ویژه سه‌گانه شوالیه تاریکی است. این یعنی هم اوپنهایمر با تولید بمب اتم و هم نولان با تولیت بتمن، مسیر حرفه خود را تغییر دادند. بمب اوپنهایمر به نگرانی‌های جهانی در مورد سلاح‌های هسته‌ای منجر شد، در حالی که فیلم‌های بتمن نولان منظره سینمایی را به آنچه امروز است تبدیل کردند. این یعنی هر دوی آنها ناخواسته واکنش‌های زنجیره‌ای را در حوزه‌های مربوطه خود به راه انداختند، با ترس اوپنهایمر در مسابقه تسلیحاتی جنگ سرد و نفوذ نولان که منجر به تسلط فرنچایزهای بزرگ در هالیوود شد.

اگر به فیلم جدید نولان دقت داشته باشید، حتما متوجه خواهید شد که همانطور که داستان اوپنهایمر پیش می‌رود، شاهد تشابهاتی با وضعیت فعلی نولان هستیم. برای مثال با وجود درگیری با استودیوها توسط نولان و سیاست‌مداران توسط اوپنهایمر، هر دو مرد به ریشه‌های خود باز می‌گردند. اوپنهایمر تدریس می‌کند و تحقیقات انجام می‌دهد، در حالی که نولان به پروژه‌های خارج از اکوسیستم فرنچایزی روی می‌آورد. اما پیچش داستان اینجاست: همانطور که مسیر اوپنهایمر به توسعه سلاح‌های بزرگ‌تر و مخرب‌تر اشاره می‌کند، سفر نولان نیز نشان‌دهنده بازگشت به فرانچایزهای بزرگ است.

در پایان، ما پیش‌بینی می‌کنیم که کریستوفر نولان ممکن است فرنچایزهای نمادینی مانند جیمز باند و حتی جنگ ستارگان را بپذیرد. علاقه او به این پروژه‌ها، همراه با دیدگاهش برای پیش بردن مرزهای فناوری و داستان سرایی، با مسیر گذشته او همسو می‌شود. مانند اوپنهایمر، نولان ممکن است خود را در تضاد با هنجارهای تثبیت شده این فرنچایزها بیابد و در تلاش برای تزریق درخشش سینمایی تازه باشد.

 

بنابراین، اوپنهایمر فقط یک فیلم بیوگرافی تاریخی نیست. این یک فراروایت است که تکامل سینمایی کریستوفر نولان را آشکار می‌کند. همانطور که لایه‌های فیلم را تشریح می‌کنیم، نمی‌توانیم کنجکاوی نکنیم: آیا تلاش سینمایی بعدی کریستوفر نولان مسیر فرنچایزهای بزرگ را تغییر می‌دهد، همانطور که کار اوپنهایمر درک جهان را از قدرت اتمی تغییر داد؟ فقط زمان می تواند بگوید.

از سوی دیگر اوپنهایمر شاید انسانی ترین فیلم نولان باشد. این در مورد مردم و برای مردم در این دنیای وحشتناک ساخته شده است. شاید به همین دلیل است که به شدت طنین انداز می‌شود. و شاید این نیز به این دلیل است که همه چیز در مورد او در اوج سادگی کامل است. اوپنهایمر با فیلم‌های قبلی نولان بسیار متفاوت است، و بزرگترین تفاوت این است که درک آن ساده تر از بقیه است و هنوز هم یک فیلم خوب است.

اوپنهایمر بیش از یک روایت تاریخی، مراقبه‌ای عمیق در مورد ظرفیت بشر برای عظمت و نابودی است. این فیلم ما را به چالش می‌کشد تا با افشای معمای اخلاقی که اوپنهایمر با آن مواجه شد، درباره تصمیم‌هایی که در جستجوی دانش می‌گیریم و تأثیرات آن بر جهان فکر کنیم. بررسی گذشته معنای تاریک‌تر و عمیق‌تری را نشان می‌دهد که در طول زمان تداوم یافته است و ما را وادار می‌کند تا به معضلات اخلاقی زمان خود بپردازیم.

در قلمرو سینما، جایی که داستان‌ها آشکار می‌شوند و کارگردانان اثری از خود بر جای می‌گذارند، اوپنهایمر گواهی بر قدرت داستان‌گویی است، چه روی پرده و چه خارج از آن. سفر کریستوفر نولان ادامه دارد و ما مشتاقانه منتظر فصل بعدی میراث سینمایی او هستیم.

-