در فیلم «جن‌زدگی در ونیز» کنت برانا بین داستان‌های آگاتا کریستی و ادگار آلن پو حرکت می‌کند تا بهترین فیلم این سه‌گانه را شکل دهد. در واقع این‌بار هرکول پوآرو در پرونده جدید خود با ژانر وحشت معاشقه می‌کند. اما سوال اینجاست که آیا این اثر یک فیلم ترسناک است یا ترکیب یک اثر گوتیک با معمای قتل؟! برای یافتن پاسخ آخرین معمای بزرگ پوآرو در ادامه با نقد فیلم A Haunting in Venice همراه باشید.

 21
 
 
 

پس از «قتل در قطار سریع‌السیر شرق» در سال ۲۰۱۷ و «مرگ در نیل» سال گذشته، کنت برانا سفر خود در جهان آگاتا کریستی را با «جن‌زدگی در ونیز» ادامه می‌دهد. فیلمنامه این فیلم توسط مایکل گرین بر اساس داستان مهمانی هالووین از آگاتا کریستی اقتباس شده، او همچنین داستان «مرگ بر روی نیل» را نیز از رمان کریستی به همین نام نوشته بود. همچنین لازم به ذکر است که کنت برانا در این فیلم جدا از کارگردانی، بار دیگر در نقش هرکول پوآرو ایفای نقش می‌کند.

کریستی که یکی از پایه گذاران داستان‌های پلیسی و جنایی به شمار می‌رود، در آثارش به وفور از فتنه و رمز و راز که برای سینما اجتناب ناپذیر است استفاده می‌کرد. در عین حال، آثار او ساختاری دارند که با شخصیت‌های بزرگ خود بر تعداد مظنونان می‌افزایند.

 

بنابراین، این ایده در رمان‌های کریستی که «هرکسی می‌تواند قاتل باشد» یا به عبارت دقیق‌تر، «هرکسی دلیل موجهی برای ارتکاب قتل دارد» از نظر سینمایی نیز جذاب است. برای کارآگاه معروف هرکول پوآرو که فکر می‌کند همه چیز توضیح منطقی دارد و با این استدلال قتل‌های گوناگون را حل می‌کند، شواهد چندان اهمیتی ندارد. او برای حل معما به هوش و غرایز خود متکی است. در واقع آنچه او نیاز دارد حقایقی است که داستان را منسجم کند. این مهم است زیرا ما در «A Haunting in Venice» داستانی داریم که در آن «حقایق» مبهم شده و پوآرو نیز به دنبال آن گیج می‌شود.

 

در این داستان جدید، حوادث مربوط به سال ۱۹۴۷ است، درست پس از دومین جنگ بزرگ جهانی. کارآگاه معروف هرکول پوآرو، اکنون بازنشسته شده و در ونیز زندگی می‌کند. شاید این روز‌ها پوآرو دیگر نتواند چیزی بیابد که او را جذب کند؛ چون همه جور پرونده‌ای را در طول عمرش دیده و حل کرده است.

در نتیجه پوآرو توسط محافظ خود ویتاله، افسر سابق پلیس ایتالیا، از مردم دور نگه داشته می‌شود. اما یک روز صبح، یک آشنای قدیمی، رمان‌نویس کارآگاهی، آریادنی اولیور، درِ خانه‌ پوآرو را می‌زند و در مورد خودکشی یک زن جوان، یک خانه جن زده، جلسات فراخوان روح و ارتباطات بین دو جهان صحبت می‌کند. اینها برای پوآرو که به علم و منطق معتقد است هیچ معنایی ندارد. با این حال، او نمی‌تواند در برابر اصرار آریادنی مقاومت کند، پس موافقت می‌کند که یک جلسه احضار روح را در خانه‌ای جن زده در شب هالووین ببیند.

با شروع مهمانی و مراسم احضار روح توسط یک زن، پوآرو در همان دقایق ابتدایی تقلب موجود در این جلسه را فاش می‌کند. با این حال، بزودی یک قتل رخ می‌دهد و وقتی پلیس می‌گوید صبح می‌آید چون طوفان است، پوآرو مجبور می‌شود وارد عمل شده و درهای خانه جن زده را به روی افراد داخل ساختمان قفل کند. اکنون در این فضای گوتیک و پر از رمز و راز، همه افراد مظنون هستند.

 

در این فیلم کنت برانا نیز همانند دو فیلم دیگر او، ما شاهد یک روند جذاب و آشنا به سبک آثار آگاتا کریستی هستیم، این یعنی پوآرو تا صبح همه را یکی یکی بازخواست خواهد کرد، و در این بین قاتل با زیاد شدن فشار روی او اشتباه می‌کند و قتل‌های جدیدی انجام می‌دهد و در پایان به سبک آثار کریستی هرکول پوآرو توضیح منطقی برای این جنایت‌ها پیدا می‌کند.

با این حال، این بار دنیایی داریم که با لمس‌های متفاوتی نسبت به دو فیلم قبلی غنی‌تر شده است. منظور من از لمس‌های متفاوت همان استعاره خانه جن زده است که دو لایه متفاوت به فیلم اضافه می‌کند. اولاً، عناصر ترسناک/هیجان‌انگیز که در رمان‌های کریستی و فیلم‌هایی که از آن‌ها ساخته شده‌اند، چندان نمی‌بینیم، در اینجا به طور مؤثرتری استفاده می‌شوند. و اما دوم این سردرگمی است که ممکن است چیزی ماورایی در تلاش‌های پوآرو برای «توضیح با عقل» در این معما وجود داشته باشد. این دو لایه به نظر من «جن‌زدگی در ونیز» را بهتر از فیلم‌های قبلی می‌کند.

 

از سوی دیگر «A Haunting in Venice» شبیه آثار داستانی ژانر ترسناک گوتیک است. و این مسیر ژانر را کارگردان با استفاده از دوربین خوب به طور مداوم دنبال می‌کند. فیلم مملو از حال و هوای هالووین است که کاملاً با زمانی که داستان در آن اتفاق می‌افتد مطابقت دارد. در واقع در تمام مدت زمان ۱۰۰ دقیقه‌ای این فیلم، اتمسفر حاکم بر فضا تاریک و آزاردهنده است.

همچنین لنزهای استفاده شده در این اثر نیز واقعیت را تحریف می‌کنند و بینندگان را وادار می‌کنند دنیای ارائه‌شده را از منظری شگفت‌انگیز تجربه کنند. فیلم برانا همراه با صحنه نگاری دقیق، موسیقی و تدوین عالی، به طور موثر حسی تماشایی را برای مخاطب ایجاد می‌کند. در واقع با تماشای این فیلم کنت برانا، مقاومت در برابر این تصور که ما واقعاً شاهد داستانی درباره پدیده‌های ماوراء طبیعی نیستیم، سخت است.

بدون از بین بردن لذت فیلم برای کسانی که آن را تماشا نکرده‌اند، باید بگویم که حس سردرگمی پوآرو در مورد اتفاقات «ماورایی» در این خانه مورد نظر با موفقیت به مخاطب منتقل می‌شود. بنابراین برای مخاطبی که همیشه به منطق شخصیت پوآرو اعتماد دارد، سردرگمی خاصی به وجود می‌آید. همانطور که پوآرو توضیحات منطقی را برای رویدادها در پرده پایانی ارائه می‌دهد، افق دید مخاطب نیز گسترش می‌یابد. اما علامت سوال در ذهن قهرمان داستان به طور کامل حل نشده باقی می‌ماند.

 

جالب است بدانید داستان کارآگاهی به عنوان محصول جامعه صنعتی پس از روشنگری و دوران «پوزیتیویسم یا اثبات‌گرایی»، زمانی که دانش علمی تجلیل شد، ظهور کرد. این اصطلاح فلسفی وقایع مرموز جامعه، افراد تسخیر شده توسط جن، خانه‌های جن زده، ارواح و بیشتر چیزهایی که جامعه را می‌ترساند به عنوان حوادث ساختگی بازتعریف کرد و توضیحات و شواهد منطقی ارائه کرد که همه آنها کار انسان‌های گوشتی و خونی هستند. بنابراین، ایجاد دسیسه و سپس حل معمای حاصل از آن از طریق عقل و منطق به یکی از اصول اصلی داستان پلیسی تبدیل شد.

خب با این رویکرد پوآرو معما را حل می‌کند، اما کماکان گوشه ذهنش یک علامت سوال باقی می‌ماند؛ می‌توان سردرگمی لحظه‌ای پوآرو را که کارش را بر اساس عقل و منطق بنا کرده، به آتش روزگار نسبت داد. شاید دیگر افراد زیادی از ارواح و پری‌ها حمایت نکنند، اما افرادی هستند که معتقدند نزول ستاره‌ها و طلوع سیارات بر زندگی تأثیر می‌گذارد. میلیون‌ها نفر هستند که ادعا می‌کنند شخصیت خود را از تاریخ تولد و حرفه‌شان را از حرف سوم نام خود تجزیه و تحلیل می‌کنند. پس سردرگمی لحظه‌ای کارآگاه شاید جوابی به همین انسان‌ها باشد.

 

ولی باید قبول کرد که مولفه روانشناختی فیلم نیز سعی در ایجاد پویایی در فیلمنامه دارد. به هر حال، پوآرو در آن موقعیتی قرار می‌گیرد که حتی او نیز ممکن است نتواند راهی برای خروج از آن بیابد. و شرایط یک قتل خاص، آرمان‌ها و باورهای کارآگاه را زیر سوال می‌برد. با این حال، باز هم داستان کارآگاهی ما در اینجا کاملاً کلاسیک است، بنابراین انتظار هیچ افشاگری خاصی را پیرامون نکات ماورایی داستان نداشته باشید.

اما تغییر فرم از معمای جنایی به سمت وحشت گوتیک و ماورایی، پیامدهای مثبت دیگری نیز برای فیلم دارد. تمرکز کمتر روی معمای جنایی به کارگردان این امکان را می‌دهد که روانشناسی شخصیت‌ها را بهتر بررسی کند. به این ترتیب گالری مظنونان به یکباره گویاتر می‌شود و بازیگران این فرصت را پیدا می‌کنند تا خود را در بهترین حالت ممکن به مخاطب نشان دهند. همه از این فرصت نهایت استفاده را می‌کنند. جیمی دورنان به ویژه تاثیرگذار است و به ما یادآوری می‌کند که او می‌تواند یک بازیگر درگیرکننده باشد.

 

باید بدانید فیلم «A Haunting in Venice» به عنوان یک اثر اقتباسی، حس ادبیات داستانی را در هر صحنه‌ای تراوش می‌کند. علاوه بر این، این یک تعریف یا انتقاد نیست، بلکه یک واقعیت ساده است. چیزی که ما با تماشای این فیلم به دست می‌آوریم اثری است که از نظر عناصر فنی شیک و متعادل است، اما در هسته آن فیلم به شدت قدیمی و کلاسیک باقی مانده است.

منظور من این است که با تماشای این فیلم طرفداران داستان‌های پلیسی کلاسیک چون خود من خوشحال خواهند شد، اما مخاطبان جدیدتر که با شنیدن کلمه «کارآگاه» به فیلم جنایی «Knives Out» اثر ریان جانسون نیز فکر می‌کنند، ممکن است تا حدودی ناامید شوند. با این حال، مخاطب با هر دیدگاهی از تماشای این فیلم سرگرم می‌شود.

 

کنت برانا در طول این سال‌ها تماشاگران را عادت داده است که در اقتباس‌هایش از پوآرو همیشه یک گروه بازیگر پر ستاره را ببینند و این بار هم فرقی نمی‌کند. شاید تینا فی در حد جودی دنچ نباشد و جیمی دورنان کمی با جانی دپ فاصله داشته باشد، اما کل بازیگران بدون شک پر از نام‌های شناخته شده و دوست داشتنی هستند. و این چیز خوبی است، زیرا به لطف این، هویت قاتل بلافاصله مشخص نیست.

با تمام این تفاسیر، این ممکن است کلاسیک‌ترین و ساده‌ترین معمای سه‌گانه پوآرو باشد، اما به لطف زوایای دوربین، استفاده از پرسپکتیو یا لنزهای چشم ماهی، کنت برانا اتمسفری را می‌سازد که به تمرینی معتبر در سبک آثار ترسناک کلاسیک بدل می‌شود. پس تماشای این فیلم هم لذت‌بخش است و هم گزینه مناسبی برای یک دورهمی خانوادگی و تجربه یک راز قتل است که همیشه سرگرمی خاص خود را دارد.

-