Anatomy of a Fall فیلمی محصول سال ۲۰۲۳ فرانسه، در ژانر درام و جنایی است. جاستین تریت (Justine Triet) این فیلم را کارگردانی کرده و فیلمنامه آن نیز توسط تریت با همکاری همسرش آرتور هراری (Arthur Harari) به رشته تحریر درآمده. Anatomy of a Fall که برای اولین بار در جشنواره کن به اکران درآمده است، توانست جایزه نخل طلایی و نخل سگ را از آن خود کند.

 

24

 

این فیلم با بازی ساندرا هولر (Sandra Hüller) در نقش ساندرا زنی نویسنده که برای قتل همسرش متهم شناخته شده و پسرشان دنیل که نابینا است با نقش آفرینی میلو ماچادور گرانر (Milo Machado Graner) توانست نظر منتقدان زیادی را به خود جلب کند. Anatomy of a Fall حدود یک میلیون بار در فرانسه به فروش رسیده است.

روایتی از یک خانواده سه نفره

ساندرا، یک نویسنده آلمانی است که با ساموئل نویسنده‌ای فرانسوی ازدواج کرده. این دو صاحب فرزندی هستند به نام دنیل که بر اثر تصادفی نابینا شده است و بر فراز کوه‌هایی سرد و یخ‌زده در خانه‌ای دور افتاده زیست می‌کنند. وقتی دنیل پدرش را نقش زمین پیدا می‌کند با فریاد مادرش را مطلع می‌سازد.

 

اما شاکیان این پرونده بر این عقیده هستند که ساموئل به دست همسرش ساندرا به قتل رسیده. وکیل ساندرا در تلاش است تا بی‌گناهی او را به اثبات برساند اما با رو شدن صحبت‌های ضبط شده این زوج قاضی نیز به این نتیجه می‌رسد که ساموئل و ساندرا با معضلات زناشویی زیادی دست و پنجه نرم می‌کردند.

چه بسا که ساندرا همیشه ساموئل را مقصر نابینا شدن پسرشان می‌دانست و البته ساموئل نیز عقیده داشت که ساندرا ایده کتاب‌هایش را دزدیده. شریط تا جایی پیشروی می‌کند که حتی دنیل هم به بی‌گناه بودن مادرش شک می‌کند. اما در نهایت با بیانیه‌ای که دنیل در دادگاه تحویل می‌دهد می‌تواند مادرش را از این منجلاب اتهام برهاند.

تلنبار کلمات

سر تا سر این فیلم پر از گفته‌ها و نا گفته‌ها است. دوره کردن حرف‌های زوجی نویسنده که یکی حاضر و دیگری به دلیل مرگ در غیاب است و به جز تکه پاره‌هایی از حرف‌های مرد و تصویری کوتاه مدت از جنازه‌اش چیز دیگری وجود ندارد. با این وجود باید دانست که این فیلم از حرف‌ها لبریز است.

تنها سرنخ ما از پیش‌آمد این خودکشی یا قتل فقط سخن است. این فیلم دیالوگ محور یا در دادگاه رقم می‌خورد، با حجم بالایی از بگو مگو و پرسش و پاسخ بین قاضی و شاکی و دیگر اعضا و یا به شکل دیالوگ‌های جدا افتاده‌ای در خاطراتی که توسط ساندرا و پسرشان دنیل بیان می‌شود، نمود پیدا می‌کند.

در ضمن ما از این دیالوگ‌های فراوان هرگز به جواب نمی‌رسیم. بیشتر به نظر می‌رسد که نویسندگان اثر قصد دارند تا شرایط را برای بیننده بازگو کنند دقیق و با جزیئات! تا مخاطب در جایگاه دادگاهی که ناظر یک زندگی است تصمیم بگیرد که چه کسی مقصر است! یا حداقل پس از واشکافی این زندگی به نتایجی برسند.

دو طرف یک چهره

شیوه رفتاری شخصیت‌ها در Anatomy of a Fall دوسویه با دو قطب متفاوت است. ابتدا رفتار‌های دنیل را می‌بینیم که دو جنبه مختلف دارد گاهی با سگش اسنوپ خوب تا می‌کند در واقع دنیل اکثرا با صمیمیت با او برخورد می‌کند اما در نهایت در آخرین صحنه‌های موجود از دنیل و اسنوپ رفتاری خشن را حس می‌کنیم . البته کارگردان دائما ما را در شرایطی قرار می‌دهد که تصاویر را واضح لمس نکنیم. تا به طور مداوم در هاله‌ای از ابهام بمانیم.

بارز ترین مثال آن صحنه‌ای است که دنیل چوب را برای اسنوپ پرتاب می‌کند و این بازی را مدتی ادامه‌ می‌دهد با این وجود در آخرین ضربه ای که از او به خاطر داریم به نظر می‌رسد چوب را مستقیم به سمت صورت اسنوپ پرتاب می‌کند اما بیننده لحظه برخورد را نمی‌بیند. حتی تا آن صحنه نمی‌دانیم که دنیل نابینا است.

ساندرا نیز آنی با غم از دست دادن همسرش دست و پنجه نرم می‌کند و آنی دیگر همه را به فراموشی می‌سپارد و تسلی خود را در آغوش وکیلش می‌یابد. دو چهره مختلف از ساندرا وجود دارد که خیلی بدیهی به تصویر کشیده نمی‌شود. با این وجود به نظر می‌رسد هرگز مشخص نمی‌شود که غم او واقعی است یا خیر. چرا که همه‌ چیز را سریع و بی لکنت بیان می‌کند و در مقابل هیچ گونه شکی رنگ نمی‌بازد. درست مثل بازیگری که از پیش تمام دیالوگ‌هایش را از بر باشد‌.

این دو گانگی مثل مرضی واگیر دار حتی به سگ این خانواده، اسنوپ هم منتقل شده است. انگار در کنار وفاداری بی حد و حصر نسبت به این خانواده‌ نوع قوی از تنفر و دلشکستگی هم از چشمان یخ زده‌اش پیدا است. اسنوپ که بین واهمه و شیون مادر و پسر بر سر جنازه‌ای که از ارتفاع پرت شده است با بی رحمی و سردی خیره نگاه می‌کند گویی از شرایط آگاهی دارد و زیاد هیجان زده نشده است.

شناخت تام وجود ندارد!

همه چیز حول محور ساندرا می‌گردد. این بهترین سرنخ ما برای پیگیری داستان است. مظنون پرونده که از همسر متوفی خود در نویسندگی موفق تر است شباهت غیر قابل انکاری با محیط اطرافش دارد. او درست مثل کوه‌های برف‌ زده آلپ که در آن زیست می‌کند یخ زده و سرد است و گاهی نیز مثل برف‌های آفتاب خورده کمی گرما زیر وجودش می‌دود و از ساندرا یک زن شوخ طبع و خندان می‌سازد. البته او مثل پناهگاهش در دور دست قرار دارد چرا که با آدم‌های زیادی معاشرت نمی‌کند.

با این وجود ساندرا و دیگر کاراکتر‌ها تا حد زیادی برای یکدیگر و مخاطبان ناشناخته باقی می‌مانند. چرا که به نظر می‌رسد نویسندگان اصرار دارند تا بگویند همگان برای یکدیگر بیگانه هستند. نه تنها برای دیگری بلکه افراد برای خودشان نیز قابل شناخت نیستند. همه انسان‌ها لبریز از سازش‌هایی هستند که آن‌ها را محکوم به سکوت می‌کند چرا که دفاع از خواسته‌ها و توضیح ناسازگاری‌ها کار را دشوار تر رقم می‌زند.

ناشناخته ترین کاراکتر این فیلم با اختلاف دنیل است. دنیل نابینا که استعاره‌ای از شفاف‌تر دیدن حقیقت است، حرف‌های بزرگسالانه‌ای را با پیش فرض‌های منطقی به زبان می‌آورد و این صحبت و رفتار‌ها از او یک کودک بالغ می‌سازد که به دنبال کشف و درک هستی است اما روش خود را برای هیچ‌ کسی بروز نمی‌دهد.

داستانی درباره ابهام

در Anatomy of a Fall همه چیز بر محور کلیدی این سوال می‌چرخد: آیا ساندرا قاتل همسرش ساموئل است؟ این فیلم که از تحقیقات آغاز و تا صدور حکم در دادگاه ادامه می‌یابد، تنها به سوال علاقه‌مند است و نه پاسخ! در واقعه سازنده بیشتر در پی آن است تا معایب یک زن متوسط با زندگی نسبتا معمولی را از دیدگاه دادگاه و بینندگانی در لباس قاضی را به تصویر بکشد. و در انتها ما را با قضاوت‌هایمان تنها رها می‌کند.

ما بینندگان در جایگاه تصمیم گیرنده در نهایت با زن و مادری رو به رو می‌شویم که به نظر ظالم نمی‌رسد اما گوشه گیر است. می‌نوشد و به طور صادقانه‌ای خیانت می‌کند. دلایل موجه او برای تخطی از تعهدات حق‌‌ دهی‌ها را نا خودآگاه بر خود جلب می‌کند. با این وجود نمی‌شود یک زندگی کامل را به طور گلچین شده‌ای از زبان یکی از طرفین یا رقبا شنید و تحلیل کرد. کارگردان قصد دارد همه چیز را کمی گنگ باقی بگذارد تا به ماهیت اصلی هرگز پی نبریم.

Anatomy of a Fall که به شیوه مستندات جرم و جنایی ساخته شده است با دور و نزدیک کردن دوربین بر چهره مظنون و تنش‌های دادگاه و میمیک‌های صورت تماشاگران دادگاه قصد دارد بیشتر حس واقعی بودن را به ما بینندگان القا کند. البته این اتفاق که دوربین دائما از صورتی بر صورتی دیگر متمرکز می‌شود تا رشته صحبت را به مخاطب نشان دهد کمی سرگیجه آور است اما در مجموع روش کاربردی و خوبی برای پیگیری خط روایی است.

-