بهشت سفید (white paradise) یک فیلم درام و هیجان‌ انگیز محصول سال ۲۰۲۲ فرانسه است که کارگردانی آن را گیوم رنوسون (Guillaume Renusson) بر عهده داشته. فیلمنامه اwhite paradise که اولین نمونه فیلم بلند ساخته شده توسط رنوسون است، توسط او و کلمنت پنی (Clément Peny) به رشته تحریر درآمده.

 

دنیس منوشه (Denis Ménochet)، زهرا امیر ابراهیمی و ویکتور دو بوآ (Victoire Du Bois) در white paradise به ایفای نقش می‌پردازند. این فیلم برای نخستین بار در جشنواره فیلم فرانکوفون ۲۰۲۲ به اجرا در آمده اما به طور رسمی در ۲۰۲۳ و سینما‌های فرانسه برای اولین بار به طور عمومی اکران شده است.

 

30

 

مسیر روایت

white paradise روایت کننده داستان دو نفر است. مردی به نام ساموئل که با چهره‌ای عبوث و رفتاری نه چندان آرام در فرانسه با دختر کوچکش لیا زندگی می‌کند. همسر او در حادثه رانندگی فوت کرده است و او اکنون برای کنار آمدن با غمش و نیاز به تنهایی به کلبه خود در کوه‌های آلپ ایتالیا پناه می‌برد. تا با اندوه رخنه کرده در جان خویش سر کند.

 

بهشت سفید داستان سفر چهره، دختری افغان را با بازی زر امیر ابراهیمی نیز بازگو می‌کند. این زن آسیب دیده که شبانه از پناهگاه به دلیل حمله پلیس فرار می‌کند و به کلبه ساموئل پناه می‌برد، قصد دارد به فرانسه برود. چهره در این مسیر طاقت فرسا مهاجرت، ساموئل را با خود همراه می‌کند و پس از گذر از راه‌های سخت و سرد کوه‌های پر از برف آلپ توسط میهن پرستان آن منطقه که رفتار خصمانه‌ای با مهاجران دارند، تعقیب می‌شوند.

این دو با همکاری یکدیگر بلاخره می‌توانند از شر این افراد که قصد زندانی کردن مهاجران را دارند فرار کنند و در نهایت به محیطی امن برسند. چهره از ایتالیا خارج می‌شود و به پاریس می‌رود و ساموئل نیز که به نظر می‌رسد در انتها بیشتر قدردان لحظه‌ها است به روال قبل زندگی خود با دخترش باز می‌گردد اما با رویی گشاده‌تر.

بی‌آلایش اما کم تحرک!

شاید با دیدن ژانر فیلم انتظار یک اثر پر هیاهو و پر هیجان را داشته باشید، رگه‌هایی از هیجان و دوندگی نیز در طول white paradise قابل رویت است، با این وجود باید گفت که تب و تاب فیلم آن‌قدر شدید نیست که شما را درگیر، میخکوب یا هیجان زده کند. در واقع مسیری سرد را در داستان دنبال می‌کنیم که تکرار در آن به شدت یافت می‌شود.

مدت‌ها به تماشای منظره برفی و جاده پر پیچ و خم فرانسه به ایتالیا می‌نشینیم؛ آن هم بدون هیچ‌گونه اتفاق خاص و غیر منتظره‌ای. فرار از دست پلیس‌ها و رابطه خشونت آمیز آنان با مهاجران نیز بسیار معمولی و بی‌حاشیه دنبال می‌شود. با اطمینان می‌توان ابراز کرد که که اگر زمان فیلم را نیز سریع تر کنید هم چیز خاصی را از دست نمی‌دهید و بدون شک هیچ فرقی در روند و ریتم فیلم نیز اتفاق نمی‌افتد.

معضل مهاجرت به خوبی فیلم‌های از این دست در white paradise بازگو نشده است. نویسندگان بر روی جزئیات داستان و سختی مسیر مانور نمی‌دهند و به راحتی از کنار دغدغه‌های مربوطه گذر می‌کنند. احتمالا اثر پر جنب و جوش تری خلق می‌شد اگر رابطه خصمانه مردم محلی ایتالیا و خصومت طبیعت وحشی با این انسان‌های مهاجر که با دست خالی قصد زنده ماندن دارند پررنگ تر به تصویر کشیده ‌می‌شد.

در مجموع باید گفت که داستان فیلم بسیار ساده است اما فیلمنامه آن سعی خود را به کار می‌گیرد تا مخاطب به شخصیت‌ها اهمیت دهد. اگر چه white paradise چیز زیادی برای بازگو کردن ندارد که بیننده راجع به آن آگاهی نداشته باشد اما اجراهای بازیگران و موقعیت‌های خطرناکی که چهره و ساموئل با آن مواجه می‌شوند تا حد زیادی باور پذیر هستند. به ویژه وقتی که تعقیب و گریز و غریزه بقا تنها چیزی است که می‌تواند آن‌ها را زنده نگه دارد.

دنیای متفاوت چهره و ساموئل

این فیلم از مهاجرت غیر قانونی برای نقطه شروع داستان استفاده می‌کند. به تصویر کشیدن این معضل برای نشان دادن بقای سخت افراد مهاجر در شرایطی غریب و به دور از قوم و عزیزان خود، یک ایده تراژیک برای داستانی نا امیدکننده است. اما زمانی که کاراکتر‌های دیگری را نیز به موازات داستان وارد می‌کند که هیچ سنخیتی با این مهاجران ندارند اما تصمیم می‌گیرند دست یاری به آنان برسانند، شرایط را تغییر می‌دهد.

ساموئل و چهره نیز از دو دنیای مختلف هستند که تقریبا هیچ وجه اشتراکی با یکدیگر ندارند به جز یک دنیا حس غم و غربت. بنا بر این دیگر مرز‌ها نیستند که معنی پیدا می‌کنند بلکه همراهی و همزاد پنداری است که بر تفاوت‌های قومی دو جامعه پیشی می‌گیرد. این دو نفر نیز میان یک محیط وحشی درست جایی که زندگی هر دویشان در خطر قرار می‌گیرد، به طور کل تضاد‌های اجتماعی را به فراموشی می‌سپارند!

ساموئل مردی بیوه است که با یک غم عمیق دست و پنجه نرم می‌کند و انگار دردی دائمی و حل نشدنی او را تمام وقت دنبال می‌کند در واقع نگاه بدبینانه او به زندگی معنای شاد زیستن را مدت‌ها است که برایش تخریب کرده. بنابر این تا قبل از دیدن چهره امیدواری برای او رنگ باخته بود.

چهره نیز زنی شجاع و باهوش است و این را از عملکرد‌های آنی او برای بقا می‌شود فهمید. در واقع او برای رسیدن به مقصد و هدفش هر کاری لازم باشد انجام می‌دهد. زنی پر از امید و آرزو که در جهان سوم زیست می‌کرد و در نهایت با وقوع جنگ و بی‌عدالتی با همسرش از کشور خارج می‌شود اما میانه راه در یونان او را نیز گم می‌کند. و برای شروع یک زندگی جدید از نقطه صفر دل را به دریا می‌زند و با خطرات رو به رو می‌شود.

پس این دو نفر از دنیا‌های کاملا متضاد و مختلف به یکدیگر برمی‌خوردند. هر کدام با بار‌ها و خاطراتی مخصوص به خودشان، اما هر دو گم گشته و زخم خورده و بازمانده از هرج و مرج‌های دیار خودشان هستند. چهره و ساموئل قصد دارند که از سقوط گذر کنند و برای صعود هیچ راهی جز اعتماد به یکدیگر برایشان وجود ندارد. بنا بر این دیگر تضاد‌های فرهنگی و قومی معنای خود را در قبال این دو نفر از دست می‌دهد و انسانیت و کمک متقابل است که باقی می‌ماند.

کلام آخر

استیصال دو کاراکتر اصلی در white paradise آنقدر زیاد است که انگار به خطر افتادن جانشان یک ضرورت است و برای القای بقای سخت دو آدم عاجز چه مضمونی قابل تامل‌تر از مهاجرت؟ در واقع مفهوم مهاجرت غیر قانونی، هم برای مخالفان و هم برای موافقان شور و شوقی را به همراه می‌آورد که دیدن این فیلم را ضروری می‌کند.

white paradise همان‌طور که پیدا است از موضع گیری سیاسی دور نیست. در واقع کارگردان با نمایان کردن مشکلات زیستی و معیشتی مهاجران و خطراتی که آنان برای زندگی با آن رو به رو هستند، سعی دارد یک نوع دل‌رحمی را در تمامی افرادی که به مهاجران به دید معضلی برای کشور نگاه می‌کنند به وجود آورد. و حتی احساساتشان را زنده کند.

در نهایت باید گفت که white paradise با روندی آرام و بی شیله تمام تلاش خود را به کار می‌گیرد تا نوعی همبستگی بین ملیت‌ها رقم بزند. دیالوگ‌های کم شخصیت‌ها، برای روایتی که white paradise قصد بازگو کردنش را دارد ضعیف و کم‌کیفیت است اما بازی و حالت سرد صورت کاراکتر‌های رنج کشیده حاکی از دردی است که آن‌ها تحمل کردند و حداقل این پیام را توانستند به خوبی به مخاطب منتقل کنند.

-